
چرا ژنئولوژی؟
ژنئولوژی در برابر چه و به چه علت بنا نهاده شده است؟ آیا ژنئولوژی یک نیاز است؟ در حالی که علم پوزیتیویسم این همه اذهان نارسا و تجزیهشده را میسازد, آیا بهراستی برای زندگی, یک “ژن” همراه با “لوژی” دیگر, ارزشهای دیگری را به همراه خواهد آورد؟ جهت باورنکردن به این, پیشرویمان مزارهای وسیعی از عملکرد مربوط به دنیای آکادمیک, علم پوزیتیویست, حوزههای مجزاشدهی علم و نظریههای متفاوت وجود دارند. وقتی بدان مینگریم, هلاکشده و هلاککنندهها, پلیدگشتهها و کژرویهایی وجود دارند که درونمان را به لرزه انداخته و ما را از انسانیتمان شرمگین میسازند؛ بهخصوص در زمینهی مدرنیتهی کاپیتالیست. مدرنیتهیی که نیروی اصلیاش را از “غرقکردن اتوپیای سوسیالیست و همهی اتوپیاها در لیبرالیسم خود”بهدست میآورد.
آیا واقعا لوژیها تابحال از یک کارایی برخوردار بودهاند؟ بهخصوص برای زنانی که احتمال کشتن و کشتهشدنشان در هر لحظهیی از زندگی همچون دنیایی پرجنبه از گزینهها در جریان است. «ما در اینجا انقلاب میکنیم, لوژیِ چه؟ ما در اینجا میمیریم, لوژیِ چه؟ گرسنهایم, مورد هدف هستیم, زیر شکنجهایم, با استثمار و حقارت مواجهیم, بیآموزشیم, فقیریم, مورد تحقیر قرار میگیریم, نیست انگاشته شده و با تجاوز روبهرو میمانیم. بدنمان در بازارهاست, حتی مال بعضیهایمان در آنجاها نیست, بلکه در خانههای مخفی و زیرزمین نگه داشته شده و به فروش میرسد, مورد شکنجه قرار میگیرد, لوژیِ چه؟»
ژنئولوژی همچون مدعی دانش زندگی, علم زن, دانش زندگی اجتماعی و زندگی مشترک آزاد, بایستی مخاطب این پرسشها و از اینها جسورتر و رکوراستتر بوده و بدانها پاسخ دهد؟ چرا ژنئولوژی؟ ژنئولوژی چگونه میتواند یک برونرفت اساسی باشد؟ واقعیتهایی که موجب تعریف, گفتگو و تشکیل ژنئولوژی شدهاند چه هستند؟ چه چیزهایی را مورد انتقاد قرار داده و چه چیزهایی را میپذیرد.
جهت گسترش ژنئولوژی, دلایل بسیار مختلف و گوناگونی داریم, که بخشی از آنها مثبت هستند. دلایلی که مبتنی بر وجههی درونی دنیای زن و بایستگی روکردن پتانسیل این دنیا و تقسیمکردن آن با انسانیت میباشند. در مرحلهیی هم که از آن گذشتیم این, یکی از نیازهای فوری انسانیت بود. یا بایستی روح زن با این دنیا تماس داشته باشد یا اینکه این دنیا با روح زن تماس پیدا کند.
علل دیگر نیز منفی هستند. چون با خشونت, استثمار, تحقیر, هیچانگاری ایدئولوژیک, انکار, نسلبراندازی و… مواجه گشتهایم و متوقفسازی اینها نیازی فوری است. در غیر این صورت, دنیا به شکل اجتماعی از احمقها درخواهد آمد که خودش, خودش را از پای درآورده, سیارهیی را خاموش گردانیده و انسانیت در حماقت ادامهدادن به بریدن شاخهیی که خود بر آن نشسته, نیست میگردد.
زنان در دوران درازی از تاریخ, یک سیستم اصیل مادری بنا نهاده و آن را سازماندهی و مدیریت کردهاند. در این نظام اجتماعی, صلح, عدالت و فراوانی را حاکم ساختهاند. بسیاری اکتشافات علمی, در دورهی نوسنگی پیریزی شدهاند. حتی امروزه بدانها “کارهای زنانه” گفته و خیلی از آنها را مورد تحقیر قرار میدهند, که در واقع, آشکار است بر ارقام, ریاضی, حسابهای دقیق, تنظیمات زمان و دادههای هوش تحلیلگر و عاطفی متکی بوده. مرد حاکم با یک حیلهگری بزرگ عقلی, اینها را دزدیده, در سیستمش بهکار برده و جهت نهانساختنشان از زن, با گفتن “کارهای زنانه” آنها را کوچک شمرده و کاریکاتوریزه کرده است. با گفتن “با دستهای خمیری در کار مرد دخالت نکن” او را آزرده است. که آن مایهی خمیر دستها نیز جزو نخستین اختراعات شیمیایی است. اگر آن دست خمیری نباشد, همهی “مردهای عاقل” از گرسنگی نمیتوانند حتی یک گام بردارند. منظورمان این است که رویآوردنمان به ژنولوژی بر روی صدها ارزش مطلوبمان و دلایل خوشایندی است که بر روی این ارزشها ارتقا یافتهاند.
به این نیاز داریم که بدون توجه به هزاران سالی که آن ارزشها از ما دزدیده شده, یکیک آنها را باز یافته و نامگذاری نماییم. با شرافتی که از آن یافتنها نصیب ما میگردد, دیر هم که باشد, نیاز داریم آنها را احیا کرده و کل فرهنگ عیبانگاریی را که در پیرامون هویت تمدنیمان گره خورده از میان برداریم.
ژنولوژی به این ارزشهای خوشایند دست خواهد یافت. جهت نظاممندکردن, آرشیوسازی و متحولساختن یافتههایش به سازماندهی, آگاهشدن را تقویت خواهد کرد. آنچه را که با عقل و عاطفهی زن کارا میشود, عاید تحولات علمی خواهد ساخت. جهت نمایاندن یافتههایش, تلاش خواهد کرد که به یک گفتمان, برنامهریزی و شیوهی حرکت مشترک با زنان دنیا و ایجاد راه و راهکارهای آن دست یابد. جهت اقدام, آغازکردن, پژوهش تمامی این کارها و سازماندهی جستجوگری موجود میگوییم ژنولوژی.
یکی از اساسیترین دلایلی که ژنولوژی را بایسته میگرداند, ارزیابی فرصت برونرفت از کائوس قرن ۲۱ به واسطهی دستاوردهای بزرگ آزادی زن است. مسالهی آزادی زن که در این سده به صورت “مادر مشکلات”درآمده, به شکل مادر راهحلها درخواهد آمد. جهت موفقیت در این کار, ما زنان بایستی به بردگیای که بر دنیای ما تحمیل میگردد و به ادراک گذار از آن پی ببریم. در صورت کسب اندوختهیی مشخص از طریق راهکارهای پژوهشی مبتنی بر زن, باید به تعریف صحیحی از آزادی دست یابیم. علم زن, پیش از هر چیز, بایستی یک گسترهی آزادی را تعریف نماید که از حیطهی بردگی تحمیلشده بر ما زنان گذار نماید. اگر قادر به ایجاد این تعریف شویم, علم آن نیز میتواند بهوجود آید. در گفتهی «ابتدا به یک تعریف آزادی که در مقابل بردگی موجودی که به زن قبولانیده شده, نیاز وجود دارد…» جهت رسواساختن و تحلیلکردن حیطه, حوزهها, اشکال و ابزارهای “بردگی قبولانیدهشده به زن” ذکرشده در گفتار بالا و ایجاد تعریف آزادیی که این بردگی را پشت سر بگذارد, میگوییم ژنئولوژی.