اندیشه آزاد، حیات آزاد
یکتا پناهی
حیات یا زندگی، واژهای که ما با آن آشنائیم وبه اقتضای شرایط اجتماعی، سیاسی ، فرهنگی و…..خویش، حیات دلخواه خویش را بنا مینهیم. جهت اینکه ازتعریفی محدود و ساده درباره واژه حیات گذارنماییم، بایستی با نگاهی ژرف وعمیق آن را مورد موشکافی قراردهیم.
پدیده حیات محدود به زندگی روزانه فرد وتشکیل خانواده نیست، بلکه فراترازمناسبتها وتعاریفی است که تمامی مرزها را درنوردیده و درفرد، طبیعت و فضا که شاکله کیهان است پدیدارمیگردد. فرد بخشی ازطبیعت است و فرد و طبیعت با کیهان مرتبط هستنند. به همین دلیل هر مادهای که انرژی دردرون آن نهفته است ودرحال گردش باشد، حیات ومفهوم حیات رادردرون آن باید یافت. باگذشت زمان و پیشبرد دستاوردهای بشری، انسان خود را مرکزجهان پنداشته و تمامی کیهان اعم از انسان ،طبیعت و….را حصار کشی نموده است وبا تعاریف بسیار کوچک ومختصر به حیات اجتماعی نگریسته و زمینه را برای حیاتی منفرد و بسته فراهم ساخته است.
به درازای تاریخ، فرد وطبیعت باخطرات وخسرانهای جبرانناپذیری که ازسوی نیروهای مرکزیتگرا و تمامیت خواه برآنان روا داشتهاند روبرو بودهاند. خطرات و پدیدههای زیستمحیطی وانسانی که روح جوامع وطبیعت را ازهم گسیخته وحیات آنان را با مسائل ومشکلات عدیده روبرو گردانیده، حیات حقیقی واصیل را مبدل به حیاتی بیگانه وغیرشفاف نموده است .
هنگامی که متولد میشویم دنیای پیرامون ومحیط برای ما بسیار بزرگ و بیگانه مینماید و گسست از دنیای درون رحم مادر برایمان دشوار است. صداها ،نورها ،چهرهها، رنگها واشیاء برایمان تازگی دارند و سعی در شناخت و لمسنمودن هرچه زودتر آنها داریم. بدون هیچ واهمهای از تمامی موانع پیشرو به سوی هدف مورد نظر گذار مینمائیم؛ زیرا که میدانیم چه میخواهیم. با گذار از مرحله کودکی با بینش ودیدگاهی ژرف بینانه نسبت به پیرامون، جامعه وسرزمین و جهان می نگریم.
همین ویژگی جهانبینانه دریچه اندیشه و کرداری ما را به جهان میگشاید. جهتهای افقی، عمودی، شکسته، موازی، دایره و …که ما را در مسیر پیمودن راه همراهی مینماید؛ واقعیتها وحقیقتهایی که جهت نیل به حیاتی آزاد، موانع وناهمواریها را هموار ساخته و ما را به هدف و آینده نزدیکتر میکند. دراینجاست که باید به مرحلهای بازگردیم که کمتر از ٥٠ سانتیمترقد داشتیم. آمال وآرزوهایی که درذهن خویش میساختیم وجهت برساخت آن حس خودستایی و رسیدن به مرحله جوانی را درافکارمان میپروراندیم.
غم، شادی، سختی، راحتی، تولد، مرگ، شکست، پیروزی و…، همه وهمه در راستای شناخت ودرک صحیح ومناسب از معنا، مفهوم، چگونی و ازنوساختن حیاتی آزاد است. زیرا ساختار وشاکلهیابی حیاتی آزاد بسیار اندیشمندانهتر وارزشمندتر از چیزهائیست که به درازای تاریخ تا روزگارامروز، جوامع انسانی آگاهمندانه و معمارگونه بدان پرداخته و به بلندترین مرحله از کیهان رسیده است. زیرا حیات آزاد، آهنگ انسان وطبیعت را درهم میآمیزد.
درجهانی میزییم که با شدیدترین ودردناکترین تصاویرانسانستیزانه و تبیعیضآمیزانهای که علیه افراد جامعه بویژه زنان مشروع میسازند، آنان را از اصالت تاریخ اجتماعی و هویتی دور گرداندهاند. به درازای تاریخ انسانیت، زنان درمقابل این شیوه از ذهنیت مرکزیتگرا وتمامیتخواه مقابله نموده و با رشادتها وازخودگذشتگیهای خویش، جایگاه ونقششان را درتمام عرصههای جامعه اعم از سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و.. پررنگ ساختهاند. تصورکنید زن درچهارچوبی به نام دین، فلسفه، علم، مدرنیته سرمایهداری، جامعه و خانواده مورد تهاجمات ذهنی قرار گرفته است و زخم های بسیاری بر بدن و روح او به جا مانده است. اما زن به دلیل در ارتباط بودن با طبیعت که برگرفته از ویژگی کیهانی وی است، به بازآفرینی وموجودیت خویش تداوم داده است.
خواستهها ونیازهای زنان بنیانی آزاد همراه دارد، زیرا زمانیکه زن از تمامی محدودیتها و چهارچوبهایی که به نام شرع، عرف، عادات، سنت و قانون رها نگردد، نمیتوان از آزادی جامعه سخن گفت. زن بخشی از جامعه را تشکیل میدهد، اگربخشی از جامعه محبوس باشد هیچگاه نمیتوان جامعه را بهبود ساخت. زنان درهر جایگاه وسطحی از جامعه قرارگرفته باشند به نام جنس دوم خوانده شدهاند. این نیز برساخته از ذهنیتی تاریخی است که به نسبت موقعیت جغرافیایی، منطقهای و.. زنان را زیرسلطه مرد سالارانه قرار دادهاند. نکته قابل توجه ومشابهی که در همه مشترک میباشد، این که زنان همیشه جهت بازپسگیری آزادی خویش و برساخت حیاتی یکسان و آزادانه، عرصه مبارزات را گستردهتر کردهاند. تغییرات اندیشه در فرد بویژه زنان بسیار مهم است، زیرا زن بیشتر از مرد مورد آسیب قرار گرفته است. به میزان هر تغییراندیشه در زن، او را به حیات آزادی که سالیان متمادی است برای بازپسگیری آن رنجهای سنگینی را متحمل گشته است نزدیکتر میسازد.