
تجاوز به زنان، تجاوز به اراده زن و جامعه
فریبا رشیدی
به هر گوشه این کره خاکی که بنگریم با این مقوله مشترک مواجه خواهیم گشت و میبینیم که زنان درهر جای که باشند با آزارهای جنسی و تجاوز از سوی مردان روبرو هستند. زنان در خانه، محل کار، در خیابان، وسائل نقلیه، محل تحصیل، اماکن عمومی و … امنیت نداشته و همیشه خطر تجاوز مردانی حریص آنان را تهدید مینماید.
اما تجاوز چیست و چرا بدین گونه گسترده است؟ چرا با وجود همه قوانین و مجازاتهای تعیین گشته اما باز هم تجاوز به شکلی گسترده ادامه دارد؟ سرچشمه تفکر و ذهنیت تجاوزگری چیست؟ چرا تجاوز به زنان و کودکان، به نسبت قابل توجهی در ایران در حال افزایش است؟
از لحاظ لغوی تجاوز به معنای شکستن حریم شخصی افراد و آزار روحی و جسمی و جنسی آنان است. در واقع تجاوز از ذهنیت تملکگرایی و اقتدارگری نشأت میگیرد و البته این ذهنیت جریانی است همسو و همراستا و به دیرینگی اندیشه مردسالاری که روز به روز در شخصیت افراد جامعه نهادینه گشته و در ایجاد جامعه جنسیتگرا نقش بسزایی ایفا کرده است.
ذهنیت مردسالار زن را به عنوان ابزار، مُلک، کالا و زمین کشاورزی میانگارد که برای آسایش و رفاه مرد ساخته شده است که البته این خود برگرفته از سیر تاریخی، متولوژیکی، دینی و فلسفی میباشد که بر تفکرجامعه و بخصوص مرد تحمیل گشته است. زن نه به عنوان یک انسان، بلکه به مثابه وسیلهای برای تأمین و رفع نیازهای غریضی مردان دیده شده و این اندیشه به خود زن نیز القاء میگردد. در ازدواج در مقابل نفقه که به عنوان وظیفه مرد اعلام میگردد، بر زن تمکین واجب میگردد که آن نیز عبارت است از اینکه زن هر آنچه را که مرد از او میخواهد به عنوان وظیفه همسری انجام دهد و در این میان هر زمان که مرد تقاضای همبستری با زن نماید با استناد به همین قانون نفقه و تمکین، حتی اگر زن آمادگی این کار را نیز نداشته باشد، ناچار به تمکین خواهد بود. شاید برای مردمان ساکن خاورمیانه که جنسیتگرایی و مردسالاری در آن بسیار عمیق است، این گفته غریب بیاید که در بعضی کشورهای غربی این کردار مردان به عنوان تجاوز تلقی شده و فرد خاطی مجازات میگردد. البته این بدان معنی نیست که چون قوانینی بدین شکل وجود دارد دیگر اینگونه رویدادهایی در این کشورها انجام نمیگیرند؛ بلکه تنها شیوه آن اندکی متفاوتتر است.
فرهنگ تجاوز محدود به کشوری خاص یا محدوده جغرافیایی خاص یا آیین و فرهنگ خاصی نیست و در همه دنیا زنان با آن روبرو میگردند و مورد آزار و اذیت مردان قرار میگیرند. شخص تجاوزگر به چنان بیگانگی از زن و روح زن دچار گشته است که هیچگاه برایش اهمیت نخواهد داشت که کردار تجاوزگرانه او ممکن است سبب بروز چه پیشامدها و شرایط روحی بدی در شخصیت قربانی گردد.
دور گشتن زن و مرد از هم تا به این اندازه هماگونه که در ابتدا نیز از آن بحث رفت، سیری تاریخی را طی نموده است و تا به حدی تعمق یافته است که گویی دو موجود متفاوت از دو سیاره متفاوت هستند. اگر تجاوز به زنان را تنها از جنبه بیولوژی و فیزیکی تحلیل نماییم حق مطلب را ادا نکردهایم. تجاوز به زن در واقع چندین بعد و جنبه دارد. تجاوز در حقیقت با نیت شکستن اراده زن انجام مگیرد. همچنین در زمانهای زندگی عشیرهای به این دلیل که زن به عنوان ملک و دارایی مرد نگریسته میشد، تجاوز به زن از راههای متداول انتقام گرفتن مردان از هم بود. مرد همیشه به نیت اثبات برتری خویش بر زن با وی رابطه جنسی برقرار مینماید و تجاوز در واقع وحشیانهترین گونه سلطهگرایی مرد بر زن است.
در جوامع مردسالار و جنسیتگرا بدن زن به تابویی تبدیل گشته است که اگر حتی بخش کوچکی از بدن زن بیرون باشد به عنوان مایه گناه نگریسته شده و این حق بر مردان روا خواهد بود که چون شهوات آنان را برانگیخته است، به او تجاوز نموده و زن مقصر اصلی اعلام گردد و این مورد با توجیهات دینی نیز مشروع گردیده است. حتی در جوامعی که ادعای آزادی زن را دارند نیز باز بدن زن به عنوان دلیل اصلی تجاوز بویژه از سوی افراد نزدیک به آنان اعلام میگردد. جالب توجه است که در همه جنگهایی نیز که در طول تاریخ صورت گرفته است، قربانی اول این جنگها زنان هستند که مورد تجاوز گروهی متجاوزین قرار گرفته و نیز به مثابه غنیمت جنگی مورد خرید و فروش قرار میگیرند.
با توسعه مردسالاری همه چیز زن غصب گردید و تحت تملک مرد درآمد. بدن زن برای آسایش مرد؛ ذهن و فکر و اندیشهاش در خدمت اندیشه مردسالاری قرار گرفت و به درجات بسیار پایین جامعه سقوط نمود. زن آفریننده و مادر همه انسانیت است. آیا تجاوز به زن تجاوز به انسانیت نیست؟!