
اتیک-استاتیک
فیلسوف شهابالدین سهروردی که عشق حقیقت رابا زندگیاش ادامی کند، هنگامی می گوید: نشان دادن زیبایی به کسی که اهل آن نیست بیداد است؛ فلسفهاش را که زیبایی را به عنوان نیرویی میبیند که تنها میتوان باعلم وآگاهییابی ارتقاء بخشیده ودرک نمود برزبان آورده است. سهروردی که درجوهر، رابطهی زیبایی با علم وآگاهی را شرح میدهد، درحالی که بیان میدارد که بایستی زیبایی آفریده شده با آگاهییابی را باچه کسی وچگونه قسمت نمود، همزمان به اتیک اشاره نموده است. لذا رابطه اتیک–استاتیک رابسیارزیبا خلاصه می کند. این سخن فرزانهوارکه نزدیک به هزار سال پیش ازامروز گفته شده، برای ما شرح داده هرکسی نمی تواند زیبایی به خرج دهد وکارهرکسی نیست. انسان ها برای اینکه بتوانند زیبایی را والایی ببخشند، بایستی آگاهی یابند. انسانی که آگاهی یافته و به مبدأ خود را بشناس رسیده، انسانی است که دگماها و حکم پیشداوریهای موجود در ذهنیتش را فرو ریخته و زیبا گشته است. آنکه آزاد میباشد، در حقیقت زیباست.
سرشت زندگی بر روی یکسانی و یکپارچگی دیالکتیک زن-مرد برپا شده است. این زندگی گسسته از دیالکتیک، زشت میباشد. و در خاورمیانه هزاران سال است که زن از زندگی پاک شده است. در هر جایی از دنیایمان که هژمونی کاپیتالیستی در آن حاکم گشته، زن به وضعیت تهمانده زندگی درآورده شده است. مردانگیای که زندگی با این تهمانده زندگی را پذیرفته نیز زشتی را به قعرترین نقطه آن رسانیده است. به همین علت بامعناترین جنگ، دیدن این زشتی، حس کردن آن و مبارزه کردن در برابرش میباشد. این نیز موضوع علم زیباییشناسی یعنی زیبایی است. زیبایی بهایی نیست که با آرایش، عملهای زیبایی، پوشش، ظاهر و آراستن کسب شود. بلکه با ادا شدن بزرگترین بدلها به دست میآید.
یکی از اصلیترین ادعاهای ژنئولوژی که به مثابه علم زندگی تشکیل شده، آفریدن زن و زندگی زیبا از راه پدیدآوردن آگاهی و اندوختهی زیبایی، شناختن زشتی ونبرد با آن است؛ نیرومند کردن اصطلاحات تئوریک،ایدئولوژیک وعلمیای است که مبارزهی این کاررا انجام میدهد. به همین علت،همراه بااتیک واستاتیک، یکی ازعرصههای ژنئولوژی است. زیرا گرژنئولوژی سطح زشتیشدگی زندگی رابگذراند، ژنئولوژی تحقق خواهدیافت.
ژنئولوژی با بارنهادن علم زیباییشناسی برتغییروتحول ذهنیتی، میتواند به واقعیت بپیوندد. آگاه براینکه بردگی ازیک وضعیت ذهنی وتسلیمیت ایدئولوژیک نشأت میگیرد، نخستین گامی خواهد بودکه برای آزادی برداشته خواهد شد. اگرقادربه واشکافی قوی عواطف وغرایززشتگشته درعموم جامعه، به خصوص درزنانی که بردگی زن نهادینه گشته ودرمردهایی که حاکمیت مرد درونی گشته وزن راهمچون ملک میبیند شویم، میتوانیم هم سطح آزادی وهم سطح زیباییشناختی زندگی را رشد دهیم.
بسیاری جریان فلسفی به تعریف تئوری زیبایی شناسی یعنی زیبایی پرداخته اند، اما درهمهی تعاریف فلسفی،استاتیک همیشه همراه بااتیک،مرتبط باهم وبه عنوان دوگانگی ناگسستنی ازهم مورد بررسی قرارگرفته است. این درواقع، نشان میدهد که به رغم تمامی اپراسیونهای کاپیتالیسم جهت تهیمایه کردن وگمراهسازی اندیشه انسان، رابطهی نیک-صحیح-زیبایی که درحافظه ژرف انسانیت جایگاهی رابه دست آورده، محونشده است.
هنگامی که بامفهوم زیبایای که درروزگارامروزمان به جوامع القاء گشته نگریسته میشود، ایزدبانوانی که تا به امروزباهیکلشان باقی ماندهاند ممکن است به مثابهی زنان زشتی که دارای بدن چاق ونامتناسب هستند، ارزیابی شوند. اما آن زنان چاق که هیکلها را درست کردهاند، امورمفید برای جامعه ودرراستای رشد و تداوم آنرا یافته، سازماندهی نموده وبه زیرساختی بسیارقوی ونهادی فکری رسانیدهاند. آنها فرم اجتماعی زندگی را بنا نهادهاند، اتیک هستند، ازاینرواستاتیکاند. آن زنان، یک سمبل بزرگ زیبایی زن هستند. پس ازفروپاشی باورداشت ایزدبانوی مادر نیز صدها سال با خرد حسی وعاطفی، همیشه براین جنبهی آنها واقف بوده وبه رغم حملات بسیاربزرگ،مقاوت درباورداشت ایزدبانوی مادررا انتخاب کردهاند. اگرزن این نقش راکه درمرحله ی بسیارطولانی تاریخ اجتماعی ایفا نمود، روزآمد نماید، آزادی اجتماعی ودموکراتیک شدن برقرارخواهدگشت. درست نیزبه خاطراین نقش استراتژیک،اتیک یکی ازعرصههای اصلی علم زن است، البته در درون یک رابطه تنگاتنگ بازیباییشناسی.
درهنگام ایجاد اتیک، بایستی برخی مبادی اساسی همخوان با مبادی زیباییشناختی راپدید آورد. سهروردی با مثالی شرح میدهد، مریدی که باعلم آشناگشته، دارای توانایی تصمیم گیری دربارهی ازدواج وبکارت خواهد بود: «یک مرید درپاسخ به پرسش چرا ازدواج نکردی، گفته یک زن برای یک مرد است. من به راستی نتوانستم مردشوم. چگونه ازدواج کنم؟» باتوجه به این نمونه جالب، میتوانیم اتیک رابه عنوان یکی ازباشوکتترین تواناییهای انسان، آگاهی، نیرو و زیباییشناسی به کارگیری توانایی انجام انتخاب وترجیح تعریف نماییم. بزرگی مرید دراین مثال، درحدی است که مستقل ازفشاراجتماعی وعادات ونیازهای زندگی، تصمیم خود را مبنی برازدواج ویا مجردماندن می گیرد، ودلیل نهفته دراین ترجیح، پایبندی به نیروی زندگی بازن، تمام کنندگی وتوانایی خویشتن بودن بوده ونشان دادن جسارت اعلام این است که هنوز این نیرو را نتوانسته ایجادنماید. بنابراین، اتیک به اندازه انجام صحیح کاری، باهنرتوانایی شرح زیبای آن نیزمرتبط است. این مبدا یکی ازمبادی اساسی اتیک ژنئولوژی خواهد بود.
جهت مشارکت مسئولیت پذیروداوطلبانه درساختن یک سیستم اجتماعی آزاد-دموکراتیک ودردرون تفاوتمندیها، تلاش برای حفظ جامعهمان ازبیروحی عصری که درآن به سرمیبریم،آفریدن زن ومرد آزاد به مثابهی اخلاق انتقامگیری ازکاپیتالیسم که روابط زن ومرد درفضای بهشتی را به دوگانهی قاتل-قربانی تبدیل ساخته ومبارزه درراستای پیشگیری ازبرهم زدن اکولوژی، دربایست جامعه اخلاقی وسیاسی است. بااحساس نمودن برای مبارزه، تولید اندیشیدن، درک متقابل، دانایی وتئوری باوجدان، وایدئولوژی نیزکارنظریهی اخلاقی نوین اتیکی است که بانگرش ژنئولوژیک به وجودخواهدآمد.
یک دلیل دیگراسرارآمیزبودن دوران ایزدبانوی مادر، زبان شعروارش یعنی ادبیات بود. شعروداستان ادبیات وگونهی افسانه نیزازیکمین محصولات این عصربود. این تصادفی نیست. زن واقعیت جامعهی اخلاقی وسیاسی بناشده درپیرامونش که آزاد وطبیعی زیسته وعاری ازدروغ وحیله بوده، با نیروی دنیای عاطفی اومرتبط است. نیروی جریان یافته درعاطفه واحساس او، توان سخن وشرح وی راتعیین مینماید. سخنش،حقیقت آنچه را که روی داده آشکارمیسازد. ازاین رونیزسخن گرانبهاست. نیروی به وجودآمده ازحقیقت سخن، آفریننده، مرمتیاب واحساسبرانگیزاست. چرخهی طبیعی زندگی-سخن-زندگی، کارکردی جاری است. یعنی چرخ مولدی است که اتفاقات رابه صورت سخن درمیآورد، آنچه که درزندگی برزبان میآیند،یک باردیگرتبدیل به سخن میکند وبدین شکل ادامه میدهد. یکی ازدلایل برآمدن ژنئولوژی نیزپسگرفتن سخن ورزیمان است که تا حد بریدن صدایمان، آن راساکت گرداندهاند. یعنی کسب دوباره ادبیاتمان که درعصرزبان شعروجودداشته وآفرینندهی آن هستیم. یعنی کسب تواناییمان درجاری ساختن زندگیمان درسخن، وسخن مان درزندگی. به همین سبب، رابطهی ادبیات وزبان با زن، درصدرپدیدههایی میآید که درگسترهی اتیک-استاتیک ژنئولوژی ودرجای لازم دردرون عرصههای متفاوت و یا با توجه،کاوش وپژوهشی جداگانه به وجودخواهدآمد. بسیاری دانش که درابتدای اجتماعیشدن زنان پدیدارگشت ومهمترین آن نیزاگرزبان فرزانگی، شعرباشد، البته که این دارای حکمتی است. واین حکمت،بادرنظرگرفتن هدف اخلاقی نمودن واستاتیزه کردن زندگی مرتبط است.
ژنئولوژی نیزبا ادبیات زن که نو،آلترناتیو و آزادخواهدرست، رنگش را بهدستخواهدآورد. ادبیات وزبان زن که روح، زبان، اتیک واستاتیک آن رازنده نموده وبازتاب خواهدداد، موانع فراروی پیشرفت را بامبارزه درعرصهی فکری انجام خواهدداد. دربرابرشرایط دشوارزندگی مدرنیتهی کاپیتالستی،ادبیات میتواند به بهترین شکل، بیرحمیای را که انسان را ازانسان وجامعه گسلانیده وبه فردگرایی محکوم ساخته، شرح داده وقابل درک نماید. باز ادبیات میتواند روح ظالم لیبرالیسم راکه نابودگر ویژگیهایی است که زیباییهای زندگی را جمعی آفریده وقسمت می نماید، برای مامحسوس گرداند. می توانیم باادبیات، قویترین نبرد راعلیه روح تاریک عصرکه وجدانش را ازدست داده وبه انسان، درخت، پرنده، آب وهوا دست درازی میکند انجام دهیم. باادبیات میتوانیم زبان نامفهومی را که سیستم جهت تفهیم نشدن، بهاشتباهانداختن ودورشدن ازجستجوی آزادی به کارمیگیرد، به حرف آوریم. قادریم ادراک انسان را که ابله، مسدود ویاغریزهیی گشتهاند فراخ نماییم. به رغم گذشت دههزاران سال ازآن، می توانیم نیروی قوی جامعهی طبیعی وخیال غنی زبان ایزدبانوی مادررا همانندآنچه که آنهاانجام دادند با آفریدن زمانهای شعرآگین به دست آوریم، تاجایی که شانس احیای زندگی وخودشان را درفکرمان جای دهند. ژنئولوژی، ادبیات راهمچون عرصهای چشمپوشیناپذیرمیبیند، جهت اینکه تمامی دنیای علم وبه خصوص علوم اجتماعی که پوزیتویسم معیوب گردانیده، بتوانند دوباره اخلاق و وجدان راحس نموده وبه دست آورند. به همین علت، برای بالا بردن شانس هرانسانی جهت اینکه بتواند بازبان مادری خود به ادبیات بپردازد نیززبان وادبیات رابا نگرشی زنانه مورد بررسی قرار داده ودر راستای پیشبرد آن مبارزه میکند. حوزهی ادبیات را که درروزگارامروزمان تا حد زیادی محدود گردانیده وهزارویک مانع، جلوی پیشرفت آن قرارداده شده است،همراه باهدف نیرومندکردن ادبیات زن، جهت هویداساختن وپیشبرد ادبیات زن که درتاریخمان نهان مانده، به پژوهش وکاوش میپردازد.
برگرفته از: کتاب درآمدی بر ژنئولوژی