
اقتصاد
یکی ازچیزهایی که نانشه، ایزدبانوی سومری عدالت نپسندیده، این بود که کسی آنچه را که عاید خودش نبوده خورده ونگوید خوردم، نوشیده ونگوید نوشیدم. به رغم اینکه این ایزدبانو به فرهنگ سومرتعلق داشته ومنشأ دولت، پرستشگاه وبسیاری نخستینهای قدرتگرابوده، دادگری ازسوی یک ایزدبانو برقرارمیگشت. او انسانها را دردورههای مشخصی ازسال به خاطرجرمشان مورد دادرسی قرارمیداد. مهمترین کارش نیزاین بود که یکی ازمعیارهای دادگری این ایزدبانو، مربوط به رویکردش درمورد فعالیت اقتصادی بود. ایزدبانو خوردن و وازدن آنچه راکه یک انسان بارنج خود تولید نکرده نمیپسندد وهرسال درجای خود دادگاهی مینمود. دورهی سومریها مصادف است با دورههایی که خدایان با ایزدبانوان مادردر موازنه هستند. این به پنداشتنمان ازمراحل پیشین کمک میکند، یعنی دادگری مراحلی راکه اقتصاد، برای نخستین باربادست ودل زن آفریده شده. البته اساطیر یکی از روشهای بیشماری است که میتوانیم درجستجوی حقیقت ازآن بهره ببریم. اما تنها اساطیر شرح نمیدهند، بلکه فعالیت اقتصادی ایزدبانوان یکی ازمعیارهای بنیادین اخلاقی ودادگری جامعه شمرده میشود. ایزدبانوان، آفریدههایشان رامقدس دیده وحفظ میکنند، مثل نانشه. درواقع، این یک مجردسازی است که جامعه، خودش ایجاد نموده. جوامع آن دوران هراندازه فکری بودهاند مملوند ازسرنخ مربوط به عرصههای اقتصادی، دینی، هنری وبسیاری عرصهی دیگر. واقعیت اصلیای که بقایای باستان شناسی نیزآشکارساختهاند، نشان میدهد که فعالیتهای اساسی تولیدی زنان درجوامع مادرسالاری،به مدتی دراز گردآوری بوده است. یعنی زن،اجتماعی شدن را با این شیوهی تولید سرپا و زنده نگه داشته است. درهمان حال، درمیانهی این فعالیت، معلومات جدیدی درمورد گیاهان وخاک یافته شده است.
زنان که عصر تولید را آغاز نمودند، هزاران سال باتغذیه کردن انسانیت، صنعت، تکنیک، کشاورزی، دامداری، خوراک وپوشاک، ریاضی وبسیاری عرصهی دیگررابنیان نهادند. درکتاب فرهنگ اتیمولوژی رمضان چاپر، اتیمولوژی واژهی ژیمار(شمار)را این چنین بیان میکند:« ژی+مار/هژمار/ئهژمار/هوماره/ژمار. ریشهی واژهی ماره نیزبه ماریا در[زبان]هوری برمیگردد. درمیان هوریها به زن، ماریا گفته میشود. ژیمارکردن،به معنای کارحساب وریاضی است. هرچند درمیان سومریها اعداد همچون کار کاهنان دانسته میشودنیز، پیش ازسومریها دردورهی نوسنگی، چون گذران، اقتصاد وتقسیم از سوی زنان انجام میگرفت، باحساب وارقام نیزآنها مشغول بودهاند.» این شرح، اثبات دیگری است براینکه حساب وکارهای مربوط به ریاضی، کار مادر و زن بوده. همچنین دادههای علمی بسیاری وجود دارند که اثبات میکنند کشاورزی نیز آفریدهی زن بوده است.
درپیشگاه امروزمان، تمامی تابلوهای دلخراش پشت سرهم قرار میگیرند. فقر، بیکاری، گرسنگی و بیخانمانی، انواع ستمهاییاند که بیشترین ضربه را به زنان وارد میسازد. دردناکترازهمه این است که آفرینندهی غنا اوست، یابندهی کارهای پیشبرندهی جامعه اوست، کسی که تاریخ را یافته وبا رنجش آن راپخت اوست، آنکه خانه را ساخت اوست. پس چه شد که تابلوی آغازین به حال امروز برگردانده شد. خدایان حقهباز همیشه دزدیدند و فروختند. به تمامی موجب خسران زن گشتند. هنگامی که زن را دچار خسران کردند، نخستین محروم گشتگی بزرگ جامعه همانند یک سرنوشت، آغازبه اجرا کردن نمود. این حکم سرنوشتآسا هنوز درجریان بوده وموجب تداوم ناگواریهای بزرگ برای خلقها شده است. دربسیاری ازکشورهای دنیا کشاورزی به نقطهی اتمام پسروی کرد، کشورها دراین باره به وابستگی وخلقها به تنبلی عادت داده شدند. درشروع این بیداد که هر دفعه برجامعه بار شده ومیچرخد، دربیرون راندن زن از اقتصاد نهفته است؛ زن که خود پدید آورنده اقتصاد است.
ژنئولوژی با مبنا قرار دادن این زن-مادرآغازین، اقتصادرا به عنوان یکی از عرصههای خود مورد کاوش وپژوهش قرار داده وبه صورت پروژه درمی آورد. مبدا اصلیاش دراین باره، سازماندهی فعالیتهای مشترک اقتصادی همراه با جامعه است. گسلاندن جوامع از اقتصاد وچگونگی تسلیم گیری آنها وفشارها و سیاستهایی که در این باره برخلقها اعمال میگردد، به تنهایی ،موضوع یک پژوهش تاریخی است.برای جامعهای که ازاقتصاد گسیخته باشد، ویرانی است.
حوزهی اقتصادی، بستر بنیادینی است که کشتار اجتماعی بدان تکیه میکند. تلاش میشود که جامعه از این راه به تسلیم درآورده شود. دراین باره سهم بیچارگی جوامع وافراد که بدان عادت داده شدهاند، بسیار بااهمیت است. بیچارگی فراگرفته شده به تغییر،عمل گرایی وپدیدارگشتن اراده دراین عرصه باورندارد. انقلاب بنیادینی که ژنئولوژی باید انجام دهد، درهم شکستن این بیچارگی فراگرفته شده است. به همین دلیل، به پیشاهنگی زن، به جامعه وافراد میآموزاند که به چشم منابع به آب وخاکی که در کنارشان جاری بوده، همچنین به دسترنج انسان که ازآن محصول وبرکت می بارد، بنگرند.هنگامی که زندگی فقیرانه در درون غنی بودن وبه عادت درآوردن آن تغییرنیابد، فعالیتهای اقتصادیمان نمیتواند به جوهر کمونال-دموکراتیک واصل شود. زنان که درشروع تاریخ اجتماعی، اقتصاد را ایجاد نمودند، امروز نیزاین جوهر رایافته و با تحقق مشارکتدهی همهی جامعه درفعالیت اقتصادی، می توانند اقتصاد را به عنوان ساختاربنیادین هستییابی تشکیل دهند. بایستی سازماندهی اقتصاد به تمامی اجتماعمحورو پایبند به مبانی اکولوژیک وبهره، شرط اساسی هستی یابی جامعه باشد. هیچ کس دیگری قادربه برخورداری ویا ازبین بردن این حق هستییابی از جامعه واجتماع نیست.
بدون آگاهی تاریخی، تاریخ انجام کشتاراجتماعی با اقتصاد، بدون آگاهی اکولوژی،ارتباط طبیعت بااقتصاد، وبدون اتیک-استاتیک قادربه مشخص کردن مبادی برنامه اقتصادی آلترناتیومان نخواهیم بود. ازاین رو،بررسی ومطالعهی رهنمودهای اقتصادی با ژنئولوژی ودرآوردن آنهابه صورت پروژه وبرنامهریزیهای مشخص، ومهمترین آن نیزو رسیدن به این معرفت که اقتصاد اساسیترین کنش دموکراتیک جامعه است به معنای عملی کردن تشکیل علوم اجتماعی نوین می باشد. بررسی وارزیابی این عرصهها باهم بدون ازهم گسیختن، دربرابرهم قراردادن و رقابت آنها و به شیوهی هماهنگ وتمام کنندهی یکدیگربه نفع هرکسی خواهد بود.
درایجاد رهنمود، رویه، زیرساخت علمی واجرای آگاهانهی اقتصاد، پیشرفت ژنئولوژی نقش بسیار مهمی را ارایه خواهد داد. زمانی که عرصه اقتصادی به رهنمود ژنئولوژیک واصل گردد، بایستی گرسنگی فقروبیکاری به تاریخ بپیوندد. با این هدف وعزم راسخ میتوان حوزه ی اقتصادی راکه ستون زندگی اجتماعی است ساختاربندی نمود. این تشخیص که مشکل اقتصادی دراصل، باطرد کردن زن از اقتصاد آغاز میگردد، جهت ازبین بردن مشکل اقتصادی موجب ایجاد این عقیده می شود که بایستی دوباره زن وارد کاراقتصاد شده وفعالیت های اقتصادی با خرد، دست و ذهنیت زن برساخت شوند. واقعیت زن-مادرآفریدگاراجتماعیشدن که بزرگترین رنج می باشد، در فعالیتهای اقتصادی که از شروط اساسی هستییابی اجتماعی بوده ودرسازماندهی مشارکت مشترک نیروهای مدرنیتهی دموکراتیک نیز موفق خواهد گشت.
برگرفته از: کتاب درآمدی بر ژنئولوژی