
نسلی کە محکوم و وقربانیست
میلادقبادی
اگر هر روز صفحات رۆزانە ها را بخوانیم شایدقسمت حوادث آنها بیانگر چیزهای خاصی باشد و حوادث مربوط بە دختران بارها و بارها بە چشم خوردە و یک پدیدە تمام نشدنی می باشد.
بیشتر این خبرها مربوط بە دخترانی است کە روزی از خانە پدرشان فرار کردە اند و آوارە خیابانها و گوشە و کنارهای این جامعە شدەاند . بی شک خانوادە نقش و اهمیت ویژەای نسبت بە دیگر نهادها ی داخل یک اجتماع را دارد ویک جامعەای کە از سلامتی برخوردار باشد بدون تاثیر خانوادە نمی تواند آن را بدست آورد و هیچ آسیبی نیز در جامعە وجود ندارد کە تاثیر آموزشهای اولیە در آن دخیل نباشد ودر کنار آن نیز دیگر نهاد و سازمان های یک جامعە و عواملی کە در آن رخ می دهد مکمل این تاثیر گزاری می باشد.
دراین میان قربانیانی وجود دارند کە بیشتر آنها را دختران تشکیل میدهند،کە فرار ازخانە از جملە آن می باشد و در این راستا خانوادە بیشترین تاثیر را در فرار دختران از خانە ایفا می کند و عامل اولیە و اصلی آن می باشد .
هر فردی بعد از تولد هر گونە ارزشدرخانواده رایادگرفته ودرمعرض هنجارهای اجتماعی قرارمیگیرد.وبە تدریج با دنیای و سیع تر جامعە و بیرون از خانە آشنا میگردد و آنها را خارج از خانوادە بکار می گیرد و در مقابل نیز آن چیزی را کە در جامعە بیرون یاد میگیرد دوست دارد کە در داخل از خانە پیادە کند و نحوە عکس العمل خانوادە در پذیرش نقش های خوب و بد یک اجتماع بر روی فرزندان به ویژە دختران از اهمیت خاصی برخوردار میباشد.
در این میان اتفاقات زیادی ممکن است کە روی بدهد و نتایج آن هر کدام با دیگری فرق داشتە باشد اما اگر محیط خانە برای یک نوجوان یا جوانی به فضای غیرقابل تحمل تبدیل گردداولین تصمیمی که احتمال آن داده میباشد فرار از خانه می باشد.این اتفاق زمانی روی میدهد کە شخص احساس می کند کە این تنها واکنش نسبت بە شرایط نامساعد وغیرقابل تغییر می باشد و این عمل معمولا بە منظور کاهش ناخوشایندی و خلاص شدن از محکرکهای آزاردهندە و دست یابی بەآرزوهای رویایی وخواستە هایش انجام میگیرد.در جامعە ایران فراردختران از خانە با توجە بە ارزش های دینی خانوادگی و اجتماعی بە عنوان یک آسیب مسئلە اجتماعی و یک بی آبرویی غیر قابل جبران مطرح می باشد. صفحە روزنامە ها و دنیای مجازی هر روز حاکی از این خبرها می با شد ومتاسفانە سن فرار ازخانە دختران روز بە روز ارقام پایین را نشان می دهد و پیامدهای ناگوار آن نیز هر روز بیشتر می باشد .
زیر پاگذاشتن مقررات خانوادگی و هنجارهای اجتماعی اغلب بە علت ترس خشم و انتقامجویی در مقابل عوامل مخرب و آشفتە خانوادگی رخ میدهد.دختران بیشتر برای مدت کوتاهی حضور در جاهای دیگر را بەجای ماندن در خانە خود ترجیح می دهند کە در این مکان ها بمانند واز خانە فرار کنند و بە جامعە بیرون پناه میبرند.
متاسفانە در ایران هیچ گونە نهاد و سازمانی قانونی وجود ندارد کە وقتی یک نفر بخاطر هر دلیلی از خانوادەاش فرار می کند او را تحت حمایت خود قرار دهند و یک پناه آسایش برای او باشد و بالعکس این حرکت بە عنوان جرم از طرف دولت حاکم تلقی میگردد و اکثرا مجبورندکە بە افراد غریبە متوسل گردند کە اکثر این موارد باعث تجاوزهای پی در پی و بی وقفە و هر نوع سوءاستفادە ای کە
میتوان نام برد را بە دنبال دارد و بیشتر آنها نیز جذب باندهای فساداخلاقی در داخل و یا خارج از ایران می گردد وهنگامی کە گرفتار این باندها می شوند با تهدید و مرگ نیز از طرف اعضای آنها روبرو میگردند وحتی دستگیری توسط نیروو مقامات قضایی و بە زندان افتادن آنها دیگر عامل ها میباشد و نتایج آن افسردگی ،فشارهای روانی، پر خاشگری، احسا س پوچی ،بی هدفی و ناامیدی و در آخر خودکشی از جملە مهمترین عوارض آن می باشد.
از آنجا کە خانوادە و اعضای تشکیل دهندە آن نزدیکترین اشخاص برای هر فرد هستند بیشتر تاثیر را بر آنها میگذارد تعداد زیادی را از والدین بعد ازفرار دخترانشان از خانە دچار سکتە و بیماریهای قلبی و امثال آن می شوند و رفتار والدین نیز بعد از فرار نسبت بە دیگر فرزندان تغییر می کند این زمانی اتفاق می افتد کە بدون برسی دقیق مسالە بعد از فرار فرزندشان شیوە تربیتی خود را تغییر می دهند یا بر سخت گیریها و فشارهای خود بر فرزندشان بهویژە دخترانشان می افزایند و یا بیش از حد معمول آنها را آزاد
میگذارند کە هر دوی این رفتارها بە زیان دیگر فرزندان می باشد و این باعث الگو پذیری از رفتار شخص فراری میگردد.
خانه گریزی آسیبهای اجتماعی فراوان وجدیای را به جامعه وارد میکند.متاسفانه درجامعه ایران بخاطر بعضی اعتقادات غلط وپوچ خانواده،شیوههای تربیت غلط،بعداز فراردختران به کلی از کانون خانه طردمیگردندودیگردرداخل جامعه پذیرفته نمیشوند.
بجای اینکه برای برگرداندن ورفع مشکلات بوجودآمده تلاش کنندسعی درکشتن آنهاکرده وبه نام حفظ آبروچنین واکنشهای صورت میگیرد.حمایت نکردن از حقوق اجتماعی زنان به عنوان قشری که درمعرض آسیبهای اجتماعی جدی هستندوبی توجهی دردوران وسنین بلوغ وشکستن احساس وعواطف دختران توسط جواقتدارگر خانواده ،عومل بنیادین این مسائل میباشد.خانواده همیشه بجای اینکه رفتلرهای غلط واشتباهامیز خودرانسبت به فرزندان اصلاح کندسعی دربه ظاهراصلاح رفتارهای فرزندانشان میباشدوهیچ گونه اهمیتی به پیامدهای آن نمی دهند.
میلادقبادی