در روزگار باستان، ایشتار هر بهار مورد تجلیل قرار میگرفت؛ الههای که احیاکنندۀ طبیعت بود و فراوانی و حاصلخیزی را برای آدمیان به ارمغان میآورد. در آن دوران، سال نو باستانی برابر با اول آوریل یا سیزدهم فروردینماه بود که به افتخار پیوند مقدس ایشتار با تموز جشن گرفته میشد. او در هنگام درو در پاییز و نیز ابتدای زمستان (یلدا یا جشن کریسمس) مورد تجلیل قرار میگرفت که زمانی نمادین برای اندوه ایشتار در سوگ همسرش تموز بشمار میآمد که در دنیای زیرزمینی به اسارت گرفته شده بود. ایشتارهمیشهبهارهایی همچون شمشاد و کاج و سرو را به نشانۀ حیات و عشق جاودانش به تموز آفرید.
از اصلیترین پیشکشیهایی که به او تقدیم میشد، آب، شراب و روغن بود. مردمان باستان هرچیزی را از او درخواست میکردند. مردها بیشتر قوّۀ مردانگی، شکار، حاصخیزی و نیروی جنسی، و زنان نیز اکثرا نیروی زنانگی، آزادی و خشنودی جنسی، چندقلوزایی، شادی، شور و شفای مقدس جنسی را از او مسألت میکردند. از او برای نیرو، انتظام، هماهنگی، خرد، تهوّر، پشتیبانی، قدرت، پیروزی، زیرکی، شجاعت، مقابله با دشمنان، گریز از خطرات، هدایت و باران نیز طلب یاری میشد.
عقیده بر آن بود که ایشتار با خرد الهی و رحمت و شفقت خویش در مواقع گرفتاری به یاری افراد میآید و راه را برای طیّ مسیری نو هموار میکند.
در آیین روحانی درخواست از ایشتار شمعی روشن میکنند؛ کاسهای آب یا گلاب، یکی از نمادهایی که مربوط به ایشتار میشود (مانند نماد ستاره، پیکرۀ کوچک ایشتار، ماه، شیر یا کبوتر) و بلوری از کوارتز را فراهم میآورند.
سپس شمع را روشن میکنند و گرد آن حلقه میزنند و ایشتار را فرا میخوانند. همچنان که در وضعیتی آرام نشستهاند، چیزهایی را که مایۀ رنج و ناراحتی آنها است و آنچه را که نیازمند رهایی از آن هستند، با او در میان میگذارند. صدای فرد در این حالت شنیده میشود و صرفا حدیث نفسی قلبی و بیصدا نیست.
فرد بلور کوارتز را در مشت میگیرد و تصور میکند که در حال انتقال دادن تمام این احساسات ناخوشایند به بلور کوارتز است. سپس به بلور کوارتز خیره میشود و تیرگی و مهگرفتگیای را در آن مشاهده میکند. اینها تمام آن احساسات ناخوشایند و ناراحتکنندهای است که به درون بلور کوارتز انتقال یافته است. بلور را به آب میزند؛ آگاه از اینکه آبهای شفابخش و تطهیرکنندۀ ایشتار، بلور را به شفافیت، روشنایی و پاکی سابق باز میگرداند؛ و به تبع آن فرد را نیز از تیرگیها و غبارهای درونی خود پاک و رها میسازد.
پيش فرض از ایشتار تا استر
استر عنوان جشنی است که تقریبا از سوی تمامی مسیحیت معاصر گرامی داشته میشود و به عنوان روز زنده شدن مسیح از آن یاد میشود.
در این روز، هنگام طلوع خورشید برای عبادت به کلیسا میروند، ضیافتی از ژامبون گوشت خرگوش بر پا میکنند، تخم مرغ رنگ میزنند و داستانهایی از خرگوش ها را برای جمع بازگو می کنند.
اما آیا این روز براستی همان روزی که که مسیح از مردگان برخاست؟ پس این رسم های عجیب و غریب از کجا امده است که هیچ ارتباطی با برخاستن مسیح از مردگان ندارد؟
در پاسخ باید گفت که مسیحیان معتقد تنها کسانی نیستند که جشنی به نام “استر” را برگزار می کنند.
ایشتار که استر نیز تلفظ می شود، جشنی است که بعضی اقوام در آن، زنده شدن دوباره یکی از خدایان خود را که “تموز” خوانده می شود، گرامی می دارند. اعتقاد انها بر این است که تموز تنها مولد الهه ماه و خدای خورشید است.
در روزگار باستان، مردی زندگی می کرد به نام نمرود، که نوه حام، پسر نوح، بود.
حام پسری داشت به نام کوش که با زنی به نام سمیرامیس ازدواج کرد. کوش و سمیرامیس بعدا صاحب پسری شدند به نام نمرود.
نمرود پس از مرگ پدرش، با مادرش ازدواج کرد و به پادشاهی قدرتمند تبدیل شد.
کتاب مقدس در سفر آفرینش ۱۰:۸ درباره این فرد چنین می نویسد: «و کوش، نمرود را داشت، و او داشته شد تا فردی قدرتمند در زمین شود. او شکارچی ای قوی در پیشگاه خداوند بود، چرا که حتی با عنوان نمرود شکارچی قدرتمند در پیشگاه خداوند، خوانده شده است. و شروع پادشاهی او از بابل بود، و ارخ، و اکد، و کالنه، در سرزمین شینار.»
نمرود مردی خوب برای مردمانش و همسر و مادرش، سمیرامیس بود که به ملکه قدرتمند بابل مبدل گشت.
نمرود در نهایت به دست یکی از دشمنانش به قتل رسید و بدنش تکه پاره شد و هر تکه از بدنش به بخشی از ملک فرمانروایی اش فرستاده شد.
سمیرامیس تمام قطعات پیکر نمرود را، به استثنای یک قطعه که پیدا نشد، جمع آوری کرد.
آن عضوی که پیدا نشد، آلت تناسلی او بود. سمیرامیس ادعا کرد که بدون این عضو، نمرود توانایی بازگشت به زندگی را نخواهد داشت و به مردم بابل گفت که نمرود به سوی خورشید عروج کرده است، که هم اکنون بعل، خدای خورشید خوانده می شود.
ملکه سمیرامیس ادعا کرد که بعل به واسطه شعله آتش بر زمین حاضر خواهد شد، حال این شعله می تواند شمع یا چراغ باشد که موقع نیایش مورد استفاده قرار می گیرد.
سمیرامیس آیینی سری ایجاد کرد و خود را به هیئت یک الهه در آورد.
سپس ادعا کرد که پاک و بی آلایش و بدون رابطه، به وجود آمده است.
او چنین تعلیم می داد که ماه الهه ای است که چرخه ای ۲۸ روزه را طی کرده و در هنگام تربیع تخم گزاری کرده است.
او ادعا کرد که در درون یک تخم غول آسای ماه که در رودخانه فرات افتاده، از ماه نزول کرده است. این اتفاق می بایستی در نخستین تربیع، پس از اعتدال بهار اتفاق افتاده باشد.
سمیرامیس با عنوان “ایشتار” که “استر” تلفظ می شود خوانده شد و تخم ماه او، به عنوان “تخم ایشتار” نامبردار گرد
سمیرامیس به زودی آبستن شد و ادعا کرد که پرتوهای خدای خورشید، بعل، بوده است که او را آبستن کرده.
فرزندی که او به دنیا آورد، تموز نام گرفت.
تموز به عنوان کسی که شیفته خرگوش هاست، شناخته شد و بدین گونه بود که در آیین باستان خرگوش ها مقدس شمارده شدند، چرا که تموز اعتقاد داشت، پسر خدای خورشید، بعل، است. تموز نیز همچون پدر فرضی اش، یک شکارچی شد.
روزی تموز به دست یک خوک وحشی کشته شد.
ملکه ایشتار به مردم گفت که تموز هم اکنون به سوی پدرش خویش، بعل، عروج کرده است، و آن دو همراه با پرستندگان خویش در شعله شمع یا چراغ مقدس به عنوان پدر، پسر و روح خواهند بود.
ایشتار که تا آن زمان به عنوان “مادرِ خدا” و “ملکه آسمان” شناخته می شود، به ساخت آیین سری خویش همچنان ادامه داد.
ملکه به پرستندگان گفت، آنهگام که تموز به دست خوک وحشی کشته شد، مقداری از خون او بر پای یک درخت همیشه بهار ریخت و ریشه درخت در طول شب به صورت یک درخت کاملا تازه رشد کرد. و این گونه بود که خون تموز، درخت همیشه بهار را تقدّس بخشید.
او همچنین یک دوره چهل روزه عزاداری سالیانه را، پیش از رسیدن به سالگرد مرگ تموز، اعلام کرد. در طول این بازه چهل روزه، نباید گوشت خورده شود. پرستندگان می بایستی پیرامون اسرار مقدس تموز و بعل تعمق کنند، و علامتی t شکل را در حین پرستش، بر سینه های خود رسم کنند. آنها همچینی خوراکی مقدس را که بر روی آن علامت t یا صلیب طرح شده بود، می خوردند.
هر سال در نخستین یکشنبه، پس از نخستین تربیع پس از اعتدال بهار، جشنی برگزار میشد.این مراسم “یکشنبه ایشتار” بود و با خرگوش و تخم مرغ جشن گرفته می شد. ایشتار همچنین اعلام عمومی کرد که چون تموز به دست یک خوک کشته شد، در این یکشنبه یک خوک نیز می بایستی خورده شود.
…
با خواندن این نوشته، بایستی فهمیده شود که پاگانیسم چگونه در کلیسای مسیحیت معاصر رخنه کرده است. مطالعات بیشتر نشان می دهد که پاگانیسم بوسیله سیستم کلیسای کاتولیک رومی به مسیحیت نفوذ کرده است.
در حقیقت می بایستی اذعان کرد که جشن استر هیچ ارتباطی با برخاستن مسیح از مردگان پیدا نمی کند و از یک آیین باستانی نشات گرفته است.
ایشتار
برگرفته ازویکی پدیا