
پزشکی
بیماری و مداوا یکی از حوزههای فرزانگی ایزدبانوی مادر بود. در اعصار الهگی، بسیاری از الههها همزمان حکیم بودند. اینانا، ایشتار،گولابااو(نینیسیننا)، کیبله، هلن، دمیتر، در مصر اسیس و سخمت، هکاته، پرسنفون، مدا، کیرکه، در زرتشتیان آمرتات و هااورواتات. رفته رفته این ایزدبانوان حکیم به جایگاه دختر و یا همسران خدایان طب نزول مییابند. به عنوان مثال در اساطیر یونانی خدای طب آسکلپئوس وجود دارد. دخترانش پانس، هیگیا و همسرش اپیون نیز حکیمند. با گذشت زمان ، حضور زنان در حوزه طب به تمامی حذف میگردد. طب به علمی تبدیل شد که بیش از هر کس به انکار موجودیت و رنج زن روی آورد.
امروزه نیز در آثار و دروس تاریخی طبابت، نام، رنج و موجودیت زنان آنچنان که باید، یادآوری نمیشود. به خصوص هرگز از موجد بودن آنها در این کار بحثی به میان نمیآید. جنبشهای زنان که در سالهای اخیر برپا شدهاند، گامهایی را جهت افزایش شمار زنان در حوزه خدمات بهداشتی و کسب آگاهی زن و …. در راستای شکافتن این ذهنیت انکارگر برداشتهاند که حایز اهمیت هستند.
ژنئولوژی به مثابه علمی که در هر حوزهای با ذهنیت انکار و تحقیر هدایت شده بر موجودیت زنان مبارزه مینماید، این رنج جنبش زنان را دیده و کار مشترک با آن را جزو اهداف خود قرار خواهد داد. در همان حال، به مثابه یکی از حوزههای ژنئولوژی، فعالیت جهت رشد علم پزشکی زن را برنامهریزی خواهد نمود. آنچه که ژان آچتربرگ در کتاب “زنان حکیم” اظهار داشته، حاکی از آن است که به فرزانگی و نیروی انسان مادینه ایمان دارد: « پس از ظهور انسانیت، بلافاصله انسان مادینه، منش فرزانگی و نیروی باشکوهی به شمار میآمد. او قادر به جان بخشیدن و نجات جان بود. از آن جهت، شفابخش جسمهای بیمار و ارواح سرگردان بود. همزمان قادر به جان گرفتن و ناکار کردن هم بود. به همین دلیل فراسوی خواب، تخیل و احساسات، به مثابه یک روزنه باز به روی جهان،خدمت مینمود. زن به خصوص زن بارور که فرزندانش را از جسم خویش تغذیه مینماید، اسرارانگیز و نیرومند بود.»
او انکار این فرزانگی از دیدگاه پوزتیویستی غرب، سپس تصاحب ارزشهای ایجاد شده از سوی اساطیر یونان را نمیپذیرد. نسبت دادن ظهور هر چیزی، از نمادهای علم پزشکی گرفته تا اکتشافات آن، به جهان غرب یعنی به اصل یونانی آن را مورد انتقاد قرار میدهد. دادههای باستانشناسی اثبات میکنند نخستین ایزدبانوان و ایزدان طبیب، نسخههای پزشکی، درمانها، درمان گیاهی و حکیمگری در خاورمیانه آغاز شده است. به همین دلیل امروزه در خاورمیانه به خصوص در حوزه پزشکی که بیشترین سطح جامعهکشی در آن جریان دارد، با پژوهش فرزانگی و منابع آن در خاورمیانه، در راستای متحولسازی آن به دستهای شفابخش مبارزه مینماید.
بنیادیترین مبدا این مبارزه مبتنی بر این تشخیص است که : ” جامعهای که سلامتش را با امکانات ذاتی خویش حفظ ننماید، یا بنیاد هستی و آزادیاش تحت تهدید بوده و یا کاملا آن را از دست داده است.” اگر امروز نمیتوانیم سلامتمان را از دست انحصار شرکتهای کاپیتالیستی که مطابق قانون سود کلان عمل میکنند نجات دهیم، موجودیتمان تحت تهدید است. اگر خود را از بیماریها و مفهوم بیماری که نظام ما را بدان آلوده ساخته نجات نمیبخشیم، بدین معناست که دفاع ذاتی ما درهم شکسته شده است. حوزه بهداشت امروز به حوزهای تبدیل شده که جوامع بیشتر نیازمند توسعه دفاع ذاتی در آن هستند.
از سویی آگاهانه بسیاری بیماری به دست نظام تولید و شیوع مییابد. سپس درمانی که علاج آن بیماری باشد، تولید گشته و سلامتمان به کالای بازار تبدیل میگردد. بیمار مشتری، خدمههای پزشکی را به موقعیت تاجر تبدیل میسازد. از سویی دیگر کل خوراک، آب، هوا و خاک آلوده میشود و از طریق هورمون و مواد شیمیایی آلوده، انسانها آلوده میگردند. همچنین از دیگر سو در وهله نخست، استرس، سروصدا و انبوه جمعیت شهرها بیماری تولید مینماید. یعنی نظام مدام ما را بیمار میسازد.
حوزه پزشکی نیز به طور مداوم، با افزایش قیمت به یک بخش خدمات متحول میگردد. در واقع در چنین حلقهای، دو گزینه در پیش روی فقرا میگذارند؛ یا مرگ و یا در مقابل سلامت جسمی، بردگی و فروش روح! در بسیاری از گوشه و کنار جهان، آنها از طریق نظام پزشکی به قدرتهای دولتگرا-قدرتگرا وابسته میگردند. به نوعی انگار دیالکتیک مرگ-شفای ایزدبانوان مادر را خدایان کاپیتالیست بر مبنای ناگواری تحویل گرفتهاند.
ژنئولوژی بر مبنای نیکی و بهبود این دیالکتیک، حوزه پزشکی را به مثابه علمی که از نو بنا شود، مطابق سرشت سرآغاز تاریخ اجتماعی بررسی خواهد کرد. هنگامی که نگرش ژنئولوژیک در حوزه پزشکی نمود مییابد، فرزانگی مداواگری زنان فرزانه که در دوران سرمایه بدوی کاپیتالیزم زنده زنده در آتش سوزانده میشدند، زنده میگردد. آنها دختران وفادار نینهورساگ بودند و موفق به نجات یک بخش از باغ شفای او از تصرف ” مرد مکار” و خردِ مرد فرادست گشته بودند. آنها توسط دستان کاپیتالیست خدای فریبکار، انکی سوزانده شدند. ژنئولوژی سعی در گردآوری رنج کلیه انسانهایی دارد که به دور از مفعت، در طول تاریخ اجتماعی برای انسانها شفابخش بودهاند.
تشکیل نهاد و متخصصین پزشکی خود، باید به مثابه حق و وظیفه اصلی جامعه دیده شود. مصادره و انحصار این وظیفه از جانب قدرت و دولت، ظربه بزرگی است که بر سلامت جامعه وارد آمده. مبارزه حق سلامتی به معنای ابزار احترام به خویش و حساسیت در باب آزادی میباشد.
بیش از هر چیز ژنئولوژی سازمادهی آکادمیهای پزشکی را که چشمانداز ژنئولوژی را درونی و حکیمان را پرورش دهد، جزو اهدافش قرار میدهد. همچنین آگاهی جامعه در باره تشکیل نهادها و متخصصین پزشکی را بالا میبرد. ایجاد مفهوم فعالیت و سازماندهی مشترک با جنبشهای پزشکی در جاهای مختلف جهان، بایستی یک واکنش بایسته دفاع ذاتی باشد که باید در حوزه پزشکی جای بیفتد.
ژنئولوژی همزمان که پزشکی را به مثابه حوزهای مهم دیده، آن را گسترش داده و نیاز آموزش جوانان دانشجوی رشته طب بر مبنای دیدگاه ژنئولوژیکی و تاریخی طب را مدام مد نظر قرار میدهد، به تهیه ماتریال در این زمینه پرداخته و به پژوهشهایش تداوم میبخشد.
برگرفته از: کتاب درآمدی بر ژنئولوژی