نگرش جنسیت گرایانه به طلاق وپیامدهای آن
مقاله از:دیلان اشکانی
با نگاهی به واقعیت زن در گذر زمان و اکنون به خوبی بر این حقیقت واقف خواهیم شد که زن ،تحت استعمار و سرکوب قدیمی ترین وکهن ترین جامعه ی دولت گرای هرمی در چنین وضعیت قرار گرفته و شکل گرفته است . از همان آغاز پیدایش ذهنیت تمدن مرکزی ، جهت طرد نمودن زنان از مرکز به حاشیه، مورد تهدید فیزیکی و روحی قرار گرفته اند . سعی گشته از جانب ذهنیت مرد سالار نظام مذکور جهت مستحکم نمودن پایه های اقتدار خویش ومشروعیت نمودن غصب و استثمارشان بر دستاوردهای زنان و جامعه ،اراده و ذهنیت زنان را به تسخیر خویش در آورده و تسلیم نمایند . ذهنیت جامعه ی جنسیت گرا که همواره در ادوار مختلف زمان و مکان تعریف و تفسیر مجزای از زنان داشته، نه تنها حاضر به قبول اراده ی زنان به عنوان زن آزاد نشده بلکه همواره با اشکال متفاوت مواضع و مخالفت خویش را نمایان ساخته است . در جامعه جنسیت گرا با محوریت ذهنیت مردسالاری ،زنان مبدل به ابزار تأمین غرایزوامیال مردان ،ماشین تولید بچه ،خدمتکار پخت وپز که ۲۴ ساعته به خانواده که همان نماد اصلی نظام مرد سالاری بوده ،موظف به خدمت کردن شده و افزون بر این با مبدل نمودنش به ملکه ی کالاها ضربه ممکن بر اراده و شخصیت زن وارد گشته است.
نظام مذکور جهت به تسلیم کشاندن اراده جامعه ،اخلاق جامعه که همان ارزشها ی اجتماعی بوده وزنان پیشاهنگی آن را بر عهده داشته، مورد هدف قرار داده و با تضعیف پایه های اخلاقی ، اجتماعی ،سیاسی موجود در جامعه به مرور زمان ، زنان را از عرصه های سیاسی – اجتماعی جامعه طرد نموده و آنها را مبدل به موجودی ضعیف که از لحاظ فکر ناقص العقل بوده ،کرده است .
همانطور که در بدن انسان سلول ابتدائی نقش اصلی را در سیر تکاملی ارگانهای دیگری انسان داشته ، زن نیز نقش همان سلول اصلی برای کسب آزادی وبرابری برای جامعه را داشته و نظام مردسالاربراین حقیقت آگاه بوده وجهت سلب آزادی وبه موازات آن آزادی جنسیتی وبرابر وعدالت ،نسبت به مواضع وایستار زنان حالتی تهاجمی داشته واز شیوه ی راهکارها ی متفاوتی بهره گیری نموده وتا بتواند اراده وآزادی زنان را در قلمرو ذهنیت خویش حبس نماید، وحاکمیت خویش را بنا بر انباشت سرمایه-سود مبنی بر ملکیت ایجاد نماید.با توجه به این اوضاع یکی از راهکارهای به کار گرفته نهادینه نمودن وارتقاء موقعیت خانواده در جامعه وافزایش اهمیت آن بوده که جهت ثبات واستقرار نهاد خانواده که لانه ی جاسوسی دولت در میان جامعه می باشد،افزایش ازدواج را ترویج ومقدستر نموده است.
ازدواج که ابزاری حاصل فکر وذهنیت دولت بوده تبدل به چماخی جهت سرکوبی تمامی جوامع به ویژه زنان گشته است. ذهنیت دولت گرا همواره در طول تاریخ از جنسیت زن جهت تحقق اهداف خویش استفاده کرده است.شاید اشاره به چند نمونه ی تاریخی در روشن سازی ذهنیت دولت وخصومت آن نسبت به زنان،یاری رسان ما شود.در اوایل پیدایش تمدن مرکزی اززنان درمعابد به عنوان فاحشه عمومی استفاده نموده وبا گذر زمان وپیدایش مرحله ی هیرارشیک وطبقاتی،این فاحشگی با مُهر ازدواج مبدل به فاحشه ی خانگی گشته وتنها جهت تأمین امیال وغرایز مرد خانه، مورد استفاده قرار میگرفت.متأسفانه میتوان گفت که زن تنها موجودی بوده که جنسیت آن به عنوان کالا عرضه گشته ومورد فروش قرار گرفته است وبازیچه ی ذهنیت اقتدارگری گشته است. این روند به کار گیری زنان به مثابه ی یک برده که دارای پروسه ی زمانی مختص به خویش میباشد تا به امروز تداوم داشته و مسئله ی زن هنوز لاینحل باقی گذاشته شده است .چون اگر مسائل زن مورد چاره یابی قرار گیرد هم زمان مسائل اجتماعی جامعه نیز حل خواهد شد.
برهمین مبنا دولت حاکم به شیوه ای بسیار حساس ومنعطف پذیر جهت تداوم بخشی خویش عمل میکند.اشاره ای کوتاه به نظام مردسالاری حاکم ومواضع آن نسبت به زنان جهت تجزیه وتحلیل مسائل ژرفا یافته ی پیرامون زن که تمامی زندگی آن را احاطه کرده است،حائز اهمیت می باشد.
به طور کل یکی ازمسائلی که زنان در طول زندگی خویش با آن دست وپنجه نرم کرده اند، پدیده ای به نام طلاق می باشد که خود پیامد مسائل ژرفتری بوده که حاصل ذهنیت مردسالار ونظام سرمایه داری با هدف انباشت سود-سرمایه به وقوع پیوسته است. همانطور که در بالا نیزبه آن اشاره نمودیم،دولت سلطه جو درهرزمانی جهت مشروعیت دهی به فشار واستثمارخویش همواره از ازدواج به عنوان ابزاری ایدئولوژیک استفاده نموده است ،به ویژه به هنگام تعمق یافتن ورسیدن به مرحله ی بحران در نظام ،با ترویج ازدواج به ویژه ازدواج در سنین پایین،خواهان رهایی از بحران موجود میباشند.برهمین مبنا جهت ترویج ازدواج درسن پایین با استفاده از بافت مذهبی از دین وشریعت بهره جسته وبا متوسل شدن به حکم خدای واسلام اذهان عمومی را به انحراف کشانده وبراعمال خویش سرپوش خواهد گذاشت.
آمار کاهش سن ازدواج در میان زنان نسبت به مردان سیر صعودی به خویش گرفته است ،که این به نوبه ی خود مسئله ای بسیار عمیق می باشد که دراین مقاله جای نخواهد گرفت. اما تنها اکتفا به توضیحی مختصر لازم خواهد بود.دولت به عنوان هیولایی(لویاتان که در کتب مقدس نیز به آن اشاره شده) تمامی ارزشها ودستاوردهای جامعه را ازمیان برداشته وجهت تقویت خویش،سرکوب وتخریب نیروی دینامیک جامعه یعنی جوانان به ویژه زن جوان را مورد هدف قرار میدهد. بر این امرآگاه است که نیروی محرکه جامعه یعنی جوانان از توانای فروپاشی پایه های اقتدارشان برخوردارند،برهمین مبنا جهت منفعل این انرژِی یکی ازراهکارهای که به کار گرفته ازدواج در سنین پایین وترویج آن در تمامی جامعه میباشد.سعی نموده قبل از ارتقاء سطح آگاهی، جوانان را در مردابی که برایشان مهیا نموده ،انداخته و مانع از نیروی محرک آنان شود وتوسط آنان جامعه را روبه زوال پیش ببرد. از ازدواج در شرایط وجامعه ای که مسائل اقتصادی –سیاسی و اجتماعی درون مایه ی آن فروپاشانیده شده ،انتظار نتیجه ای به غیراز طلاق ومعضلاتی مانند آن امری منطقی نخواهد بود. معضلاتی مانند فقر ،بیکاری و مکشلات روانی-روحی ناشی ازسیاست ورزی های اشتباه دولت در رخ دادن پدیده ی طلاق که هر روز با توجه به وضعیت نابسامان جامعه به ویژه در جوامع ایران افزایش می یابد ،تاثیر فراوانی دارند.
مسئله ی طلاق و ازدواج در سنین پایین به مانند ضرب المثل (خرگوش بدو،تازی بگیر)شبیه است.دولت ازطرفی تبلیغ وترویج ازدواج را کرده وازجهتی دیگر به سبب ناکارآمدی در امورات مملکت، جامعه را با مسائل ومشکلات اقتصادی واجتماعی روبه روساخته ومانع ازارتقاء رفاه اجتماعی میشود. بدین صورت ازدواجی که خویش سبب آن گشته را به سوی طلاق وپیامدهای به دنبال ان سوق میدهد.
در مسئله طلاق ،پیامدهای آن بیشتر گریبانگیر زنان شده وباعث ایجاد تخریبات روحی –روانی به موازات آن فیزیکی خواهد شد. ذاتا ازدواج در سنین پایین بسیار خطرناک ومخرب بوده وعواقب فراوانی به دنبال خواهد داشت،که در این مقاله اشاره ای کوتاه به آن ضروری بوده وازآن گذر خواهیم نمود. اشاره به مورادی که باعث ایجاد این عواقب مخرب میشوند شامل ۱-آمادگی نداشتن فیزیکی زن هم برای ارتباط جنسی وهم بارداری که سبب وقوع مشکلات فیزیکی وروحی زیادی خواهد شد ۲- نبود آگاهی صحیح والگوی صحیح زندگی از نحوه ی مدیریت خانواه وتربیت کودک که هنوز مواجه شدن با آن مانند کابوسی بیش نیست، سبب ایجاد مسائل ژرفتری در زندگی خواهد شد.
حال با این شرایط به وقوع پیوسته در زندگی زنان ،مسئله ی طلاق نیز اگر برآن افزوده شود به ندرت میتوان انتظار ایستاری وارده ای مصمم را ازچنین زنی که تضعیف گشته ،داشت.ازهمه مهمتر اگر از نتیجه ی این ازدواج کودکی درمیان باشد شرایط بغرنج تر خواهد شد واولین قربانی این شرایط کودک خواهد بود که با فشار روانی ومحیطی عاری از آرامش وزمینه ی سالم بزگ خواهد شد.به دنبال آن از پیامدی دیگری که طلاق برجای خواهد گذاشت افزایش فقر وبیکاری ،فحشا واعتیاد …بوده که به بافت اجتماعی جامعه اخلاقی صدمه خواهد زد.
مسئله ای دیگری که باید به آن اشاره نمود ومورد ارزیابی قرار داد،نگاه جنسیت گرایانه ی جامعه به طلاق است .متاسفانه اگر مردی ازهمسرخویش جدا گشته به صورت جدی با فرهنگ جامعه سنتی درتضاد نبوده ومورد هجوم قرار نخواهد گرفت وبه راحتی توان شروع زندگی تازه به دور از ترس ودلهره رادارامی باشد. اما دقیقا عکس این قضیه برای زنان صدق خواهد نمود و زن در این رابطه بیشتر مورد آسیب پذیری قرارخواهد گرفت وگاهی نیز ازجامعه طرد خواهد گشت ومورد آزار واذیت روحی قرار خواهد گرفت. به نحوی که گاه زن مجبور به قبول ازدواج مجددخواهد شد که شرایط بغرنجی راتحمل می شود، تنها با هدف دوری گزیدن از نگاههای شکنجه وار جنسیت گرایانه ی جامعه نسبت به بیوه بودنش که متاسفانه اکنون نیز با وجود تحولاتی در ساختار جامعه هنوز این دیدگاه ونگرش تداوم دارد.
با صراحت میتوان بیان نمود که طلاق ومنشأ آن،سیاست های دولت وذهنیت مبتنی بر مردسالاری بوده که با برنامه ریزی قبلی جهت شکستن اراده ی زنان وبه حاشیه راندن از عرصه های اجتماعی ،اقتصادی وسیاسی میباشد وخواهان مبدل نمودن زن به مانند قناری در قفس تنها باهدف لذت وتأمین غرایز وامیال مردانه میباشد، که هیچ گاه در فکر آزادی هویتی نباشد.البته نکته ای که حائز اهمیت بوده وبایستی در تعریف آن دچار انحراف نگشته مسئله ی آزادی وتعریفی است، که سیستم کاپتالیسم از آن ارائه داده است،همانطور که سیستم کاپیتالیسم تمامی سنت ها را درهم شکسته ،پس غُل وزنجیربردستان زنان برداشته شده وآزاد گشته اند.این تعریفی است، جهت اغفال جامعه به ویژه زنان ،با هدف تحت کنترل نمودن اراده آنان ونباید با معنای آزادی حقیقی که همان بازگشت به فرهنگ وارزش های اخلاقی وبرابری جنسیتی میباشد یکسان انگاشته شود.
برهمین مبنا راه برون رفت ازمسائل احاطه گشته پیرامون زنان که طلاق تنها موردی ازآن بود و نظام تمدن مرکزی سبب آن شده است،بایستی رهیافتی واقع بینانه با محوریت آزادی جنسیتی وفراهم نمودن زمین برابر جهت توسعه ی زندگی شالوده فعالیت قرار گرفته وزنان با ارتقاء سطح آگاهی ودانش خویش از سیاست های نظام مردسالار در قبال آنان ورسیدن به تعریفی صحیح از حیاتی آزاد ودمکراتیک،خویش را از چنگال این نظام درنده رهایی بخشیده وجهت کاهش آمار طلاق ومعضلات ناشی از آن آموزش صحیح از نگرش به زندگی را مهیا نمود ونهادینه کرد. تا بدین صورت دیگر کودکی قربانی چالش های ناشی از بی عدالتی سیستم که مابین خانواده ایجاد گشته ،نشود وجامعه ای اخلاق وسیاسی را تحقق پذیریم.