جستجو

مسئله ی زن درجامعه ی خاورمیانه

 

 

 

 

مسئله ی زن درجامعه ی خاورمیانه

برگرفته ازکتاب:مانیفست تمدن دموکراتیک

نویسنده:عبدلله اوجالان

نكته‌ي حائز اهميت اين است كه مسائل زن در جامعه، پيش از هر چيز در چارچوب ابعاد تاريخي‌ـ اجتماعي ارزيابي گردند. مسئله‌ي زن، معضلي است كه منبع تمامي مسائل مي‌باشد. مي‌بينيم كه پيش از گذار به جامعه‌ي دولت‌دار و طبقه‌مند؛ يك هيرارشي مردسالارانه‌ي(پدرسالار) خشن عليه زنان نهادينه گشته است. جهت توجيه مردسالاري، به گفتمان‌هاي اسطوره‌اي و ديني بسياري توسل جسته شده است. حماسه‌ي اينانا ايزدبانو‌ي اوروك، بازتاب همين مرحله است. براي طبيعت گذشته و كهن‌ْايزدبانو‌ي مادر، حسرت عظيمي احساس مي‌گردد. از نيرنگ، حقه‌بازي و زورگويي مرد حاكم موجود در نظم هيرارشيك و دولتيِ مردسالارانه كه در درون آن گرفتار گشته، مي‌نالد و مي‌مويد. چنين واقعيتي در حماسه‌ي بابل(نزاع ماردوك خداي نيرومند بابل با ايزدبانو تيامات) به‌گونه‌اي بسيار گيرا و آشكارتر ديده مي‌شود. در اسطوره‌هاي سومر گفته مي‌شود كه زن از استخوان دنده‌ي مرد آفريده شده است. اين بياني نمادين است. در اديان تك‌خدايي، اين رويكرد ادامه مي‌يابد. زنان كه به‌عنوان ايزدبانو وارد زيگورات‌هاي سومري مي‌گردند، همچون فاحشه‌ي معبد از آن خارج مي‌شوند. اولين فاحشه‌خانه، در شهرهاي سومري افتتاح مي‌شود[1]. زن از فاحشگي در معبد به سطح كنيزي در دربار ترفيع داده مي‌شود. ابژه‌‌اي‌ست برده، كه در بازارهاي تجارت نمي‌توان از آن چشم پوشيد. در تمدن يونان‌ـ روم، صرفاً برده‌اي جهت امور منزل است و جايي در سياست ندارد. در تمدن اروپا، ابژه‌اي جنسي است كه با قراردادي به مرد وابسته مي‌گردد. در تمدن كاپيتاليستي، فاحشه‌اي جهاني مي‌باشد كه عمومي گشته است. تاريخ، به‌واسطه‌ي مرد حاكم يك ساختار و معناي كاملاً جنسيت‌گرايانه را كسب نموده است. تاريخ، ديگر به‌صورت مردانه پيش مي‌رود.

ضعيفه‌شدگي زن(كه به معناي برده‌شدن زن است) بلافاصله پس از آن در ابژه‌هاي مرد نيز كه تحت استثمار و فشار جامعه قرار داده شده‌اند، به‌طور كامل بازتاب داده مي‌شود. در حالي كه جناح فرادست سياسي، نظامي و كاهني جامعه، به موقعيت جنسيت برتر و حاكم رسانده مي‌شود، قشر فرودست مديريت‌شونده نيز تدريجاً به‌صورت ضعيفه درآورده مي‌شود. در جامعه‌ي يونان‌ـ روم، مرد از جواني به بعد با يك برخورد شديداً جنسيت‌گرايانه پرورش داده مي‌شود. در طول تمامي اعصار تمدن، در نتيجه‌ي برخوردهاي جنسيت‌گرايانه در قبال زن، انحرافات جنسي به‌طور شايع رواج مي‌يابند. ديگر به اندازه‌اي كه «زن، برده است»، برده‌ي مرد نيز به همان اندازه زن و يا ضعيفه است.

هنگامي كه در جامعه‌ي خاورميانه‌، مسائل ناشي از دستگاه‌هاي فشار و استثمار كاپيتاليستي امروزي نيز بر اين مسائل ريشه‌دار تاريخي افزوده مي‌شوند، حياتي واقعاً كابوس‌وار براي زنان گريزناپذير مي‌گردد. زن‌بودن، شايد هم مترادف انساني است كه در دشوارترين شرايط به‌سر مي‌برد. چندلايه‌ترين فشار و استثمار خشن كه جامعه دچار آن است، بر روي جسم و رنج و كار زنان تحقق مي‌يابد. به تازگي پي برده مي‌شود كه زن نيز انسان است. برخورد بي‌شرفانه‌ي جنسيت‌گراي قاطع به جايي رسيده كه ديگر ناچار است جايگاه خويش را به جستجوكردن دوست و رفيقي بدهد كه بدان احساس نياز مي‌نمايد. لااقل بر روي اين مقوله بحث مي‌شود. بايد بدانيم تا زماني كه «درست‌زيستن با زنان» در جامعه تحقق نيابد، درپي‌گرفتن حياتي بامعنا نيز ممكن نخواهد بود. مي‌بايست با علم بر اينكه با زن آزادي كه شرافت خويش را به‌تمامي به دست آورده خواهيم توانست پرمعناترين و زيباترين زندگي را تحقق بخشيم، گفتارها و كردارهاي خود را پيشبرد بخشيم.

[1] نويسنده در كتاب «از دولت كاهني سومر به‌سوي تمدن دموكراتيك» آورده كه فاحشه‌خانه‌هاي آن دوران «مسقطين» ناميده شده‌اند.