
با بررسی تاریخ نه چندان دور زن در شرق کردستان، به حضور فعال و برابر زنان پیشاهنگ، مدافع و فرماندهی بسیاری بر میخوریم که ریشه در اندوختهی تاریخی و فرهنگ دمکراتیک جامعهی طبیعی حول محور زن ـ مادر در این سرزمین دارد. در جامعهی طبیعی؛ زن و مرد در مقابل هرگونه حملات خارجی با هم از خویش دفاع میکردند و این همچون وظیفهای اخلاقی برایشان به حساب میآمد. با بررسی طبیعت درخواهیم یافت که واکنش دفاعی در تمامی موجودات زنده وجود داشته و بسان مبدأ و خصوصیتی اساسی فعال است. اهمیت نیاز به دفاع در جوامع انسانی و خود سازماندهی بر این اساس نیز بدین شکل چشمگیرتر خواهد شد.
بعدها که نیروی دفاعی، به ارتش غصب جامعه و طبیعت از طرف نظام مردسالار تبدیل شد و زن در مرز و محدودهی خانه اسیر شد (به ملکیت مرد درآمد)، از این حق دفاعی دور نگه داشته شد. به طوری که امروزه در جامعهی ما اگر دعوایی در بیرون خانه روی دهد، زن حق ندارد بیرون رفته و حتی به آن نگاه هم بکند، اما مرد قبل از هر کس بیرون رفته و حتی از حق مداخله در آن هم برخوردار است. ارتش دولتها با دیدی ابزاری به زن نگریسته و او را به موقعیت روحیه بخشی و استفادهی جنسی سربازان خود تنزل دادند. بدین صورت ارتش نقش مدرسهای برای آموزش حقارت و ابژه پنداری زن را بر عهده گرفت. ارتش با نظم قاطع خود و حذف زن، بر روح و دل جامعه خوفی عظیم ایجاد نمود.
برای مقابله با ذهنیت جنسیت گرا که ارتش را برای نابودی و حمله، استثمار و به زیر یوغ کشیدن جامعه به کار برده و از همه بیشتر دراین عرصه به سازمان دهی و نظاممند سازی خود میپردازد، زن باید به نیروی دفاع از خود دست یابد. اصرار و تبلیغات نظام مردسالار که بر پارادایم بسیار نیرومندی استوار است، تا به امروز نیز خانه نشینی زن را به حامله شدن و پرورش کودکان محدود نموده و جامعه نیز در این موضوع اقناع گشته است. اینکه هنوز هم از طریق علم در صدد اثبات تفاوت وزن مغز زن ـ مرد هستند فقط یک تحقیق علمی یا فعالیت گروهی دانشمند کنجکاو نیست، بلکه نظام مردسالار با استثمار تمامی عرصهها و امکانات جامعه از جمله علم می خواهند پارادیم و ذهنیت خود را به خود جامعه و از جمله زنان بقبولانند.
تاریخ نوشتاری به تمدن مرکزی تعلق داشته و براساس بردهسازی و انکار نقش زن در جوامع نگاشته شده است. در این تاریخ هر اندازه که در راه منافع نظام حاکم لازم بوده؛ به زن امکان حضور داده شده است. پس باید این حضور و جایگیری در تاریخ تمدن را تحلیل کرده و با درک اینکه بر چه اساسی و به چه خدمت نموده، حقیقت را شفاف سازیم.
ژرفا و قدمت فرهنگ نئولتیک، همچنین رهرو آیین زرتشتی بودن در فرهنگ اجتماعی خلق کرد، تاثیرات ماندگاری به جا گذاشته که تا کنون نیز در شیوه ی زندگی آنها نقش مشخص کنندهای ایفا می نماید. تا قبل از ورود ذهنیت اقتدارطلب و دولتگرا توسط آقا و شیخ به درون نظام عشیره، زن از همان جایگاه مدیریت و پیشاهنگی کهن خود در تمامی عرصههای زندگی برخوردار بود. اکنون علی رغم کم رنگ شدن و تغییر نقش، هنوز هم مانند بازماندهی این فرهنگ می توان به جایگاه ارزشمند زن ـ مادر در میان کردها اشاره نمود.
از گذشتههای دور در جوامع عشایری زنان همراه مردان، هنگام کوچ سوار چارپایان می شدند و از کوه و کمرها می گذشتند. بر همین اساس چابکسواری برای دختران و زنان عشایر ایرانی، به ویژه کردها و لرها امری عادی و مرسوم بود. شرایط زندگی عشایری و حفاظت از مال و اموال که به طور دائم در طبیعت رها بودند، از زن عشایر یک نگهبان و حتی جنگجو آفرید. آنان علاوه بر تمامی وظایف زندگی روزانه از کودکی تیراندازی آموخته و در مواقع ضروری به دفاع و جنگ از عشیره می پرداختند. وقتی از نزدیک به مطالعه ی جایگاه زن در سیاه چادرهای ایل کلهر و بختیاری که از کهن ترین ایل های ایرانی هستند می پردازیم اتوریته و تعیین کنندگی این زنان در تمامی عرصههای زندگی از اقتصادی گرفته تا مدیریت و مشارکت بسیار جلب توجه می نماید. البته این ریشه در سنت و رسومات دور از تبعیض جنسی آنان دارد و نمی توان هدایت و رهبری ایل توسط زنان از دیرباز تا کنون در میان آنها را نادیده گرفت.
یکی از سیاست های نظام حاکم در دوران صفویه و قاجاریه در ایران تجزیه و تبعید طوایف مقاوم که در برابر استثمار و ظلم حکومت مرکزی تسلیم نمی شدند از جمله ایل کلهر؛ به نواحی خارج از کردستان (قزوین، قم، سیستان، کرمان، شمال خراسان، خوزستان، فارس، گیلان و …) بود. در برابر این سیاست که حملات و درگیریهای نظامی بسیاری را نیز به همراه داشته، زنان بازهم از نقش تاثیرگذاری برخوردار بوده و صفحات تاریخ مقاومت خلق کرد را با کاردانی، فرماندهی و طلایه داری خود در مبارزات دفاعی آراسته اند.
رهبر آپو تاریخ را زنده و پویا ارزیابی کرده و هر مرحله ی تاریخی را که سپری گشته، فانی و یا بدون تاثیر در مرحله ی بعدی نمی داند. وقتی با چنین دیدگاهی به حقایق زن کرد در حفظ نقش و جوهرش پی می بریم، دیگر آغاز مبارزه ی آزادی زن را نه از جنبش های سوسیالیست ـ فمنیست بلکه در فرهنگ مقاومتی شان در مقابله با اجبارهای نظام که از طریق مرد می خواهد بر جامعه اجرا نماید، خواهیم دید. درک حقیقت وجودی این زنان و مقابله ی آنان با ظلم است که آفرینش دوباره ی زن آزاد و جامعهی دمکراتیک در کرستان را از موقعیت دشوار و یا دور از واقعیت خارج می سازد.