
در قرنی بسر میبریم که بنیادیترین و اصلیترین تناقضِ جنسیتی صورت میپذیرد. ذهنیت مردسالار بر تمام عرصهها ـ فرهنگی،سیاسی،اجتماعی و … سایه افکنده و همین نیز راه بر معضلات گوناگون گشوده است. در این میان، زنان همواره در سیبل و کانون تهاجمات ذهنیت مردسالار قرارمیگیرند. دولت ـ ملت نیز به عنوان مدل و نمایندهی این ذهنیت، زن را در محاصرههای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی قرار میدهد. همین دستگاه و شبکههای دولتی هستند که سعی دارند جسم و فکر، اراده، ذهنیت و عواطف و اندیشهی زن را به تسخیر درآورند و او در کارناوال مرگ قرار دهند. اگر امروزه در دولت ـ ملتها وضعیت روز به روز بحرانیتر گشته و دولت در گرداب فساد غرق میشود، همین ذهنیت جنسیتگرا و مردسالار دولتی است که قشر فعال جامعه یعنی زنان و جوانان را مورد هدف قرار داده و با سیاستهای پیرسالار، پدرسالار آنان را نابود میسازد. قوانین و برنامههای زن ستیزانهی دولت موجب شده که وضعیت زن روز به روز بحرانیتر شود و بحرانی بودن وضعیت زنان نیز موجب میشود که جامعه نیز به فرطهی نابودی کشیده شود. اعمال خشونت علیه زنان بصورت سیستماتیک صورت میپذیرد تا از این طریق بتوانند با ایجاد رعب و وحشت، ارادهی زنان را بشکنند و آنان را تحت کنترل درآورند. وضعیت در کشوری همچون ایران نیز بدین شیوه است. زنان در ایران با رژیمی نسل کش روبرو هستند. از یک سو زنان در بدور از اجتماع نگه داشته میشوند و معترضان به این وضعیت نیز، مخالفین نظام، مرتد و مخربین امنیت کشورو … خوانده شده و روانهی زندان میگردند. از سوی دیگر زنان در خانه توسط همسر، پدر و برادرهایشان با خشونت و ضرب و شتم روبرو میشوند. برخی تحت لوای ناموس کشته شده، بر صورت برخیهای دیگر نیز اسید پاشیده شده و برخیهای دیگر نیز اقدام به خودکشی و خودسوزی مینمایند. روزانه دهها تن از زنان در خیابانها بر روی زمین کشیده میشوند و مورد ضرب وشتم قرار میگیرند. این وضعیت ماحصل ذهنیت حکمفرما بر ایران است و زنان در هر صورت قربانی این وضعیت میگردند. بعبارتی با تکرار این اعمال، دولت سعی دارد که خشونت را بخشی از زندگی جامعه و بویژه زنان مبدل سازد و آن را نیز بسیار عادی جلوه دهد. بعنوان نمونه در یکسال اخیر با ازدواج دختران کودک بسیاری مواجه بودیم که خود مادران کودکی دیگر میگشتند. دخترانی که هنوز زندگی را به تمامی لمس و حس ننمودهاند و مجبور به ازدواج با مردی میشوند که ده و شاید دهها سال با او اختلاف سنی دارد. اگر این به حراج گذاشتن روح، جسم و ارادهی یک کودک نیست،پس نامش را چه میتوان گذاشت؟ درد،حیــرت و تــرس موجــود در چشــمان همان دختر بچه، زندگی را برایش بی معنا میسازد. از سوی دیگر همان کودک دهساله علاوه بر روبرو ماندن با پدیدهی ازدواج زودرس، به عنوان نیروی کاری ارزان قلمداد شده و دسترنجش غضب میگردد. روزانه کودکان بسیاری در خیابانهای ایران کارتن خواب میشوند؟اما چند سوال در اینجا مطرح است. چند تن از آنها با خطر ابتلا به اعتیاد و بیماریهای گوناگون مبتلا هستند؟ چرا همگی این کنون باید بلوغی زودرس را تجربه نمایند؟ آینده ی این کودکان چگونه خواهد شد؟ افزایش آمار بیکاری و ایجاد ارتش بیکاران نشان دهنده ی چیست؟ در پاسخ می توان گفت فساد اقتصادی در دولت ایران روز به روز بیشتر شده و بر زنان نیز به طور مستقیم تاثیرگذار است. اما از پول شویی و حسابهای بانکی دولتمردان ایرانی مورد مواخذه قرار نمیگیرد. رژیــم جمهــوری اســلامی بــا شــعار خوداکتفایــی داخلــی در حقیقــت بخشهــای مهــم و حیاتــی اقتصــادی را کــه بایــد از جانــب مــردم اداره میشــد، بــه گروههــای خــاص و مافیــای اقتصــادی دولتــی واگــذار کــرد و اقتصــاد را کــه بایــد درخدمـت منافـع آحـاد جامعـه باشـد، بـرای منافـع قـشر وابسـته بـه دولـت بـه کار بـرد. بخوبی مشاهده می شود که اسـتثمار اقتصـادی کـه بـر جامعـه حاکـم گشـته بـا دورگردانـدن زنـان از اقتصـاد و اسـتثمار رنـج آنـان و نیـز بـه عنـوان سرمایـه ندیـدن کار آنـان در خانـه و نقـش زنـان در ایجـاد نیـروی کار بوجـود آمـده کـه در نهایـت زن تنهـا بـه عنـوان مـرف کننـده دیـده شـده و ایـن مسـبب زورمـداری و اسـتثمار بـر زن گردیـده اسـت. اسـتثمار اقتصـادی خطرناکتریـن و وحشـیانهترین شـیوه بـه انحطـاط کشـیدن و بـه زانـو درآوردن یـک جامعـه اسـت. از سوی دیگر در یک سال گذشته شاهد قتل زنان در شرق کردستان و ایران بودیم، در شرایطی که دولت روزانه به سوی زنان یورش میبرند، افراد وابسته به دولت نیز براحتی میتوانند نزدیکانشان را به قتل برسانند و در نهایت نیز آزادانه به زندگی خویش ادامه دهند. در حالیکه حتی در سالهای قبل نیز در مسئلهی اعدام ریحانه نیز دیده شد که دولت بجای متجاوزان زنان، برعکس زنان را که از خویش دفاع نمودهاند را مقصر دانسته و برای آنان حکم مجازات صادر مینماید. در نتیجه میتوان گفت که تهاجمات دولت در یکسال اخیر به اوج رسیده و تا زمانیکه این نظام و موسساتش تغییر نیابد، بردگی و استثمار و نسل کشی زنان نیز اتمام نمییابد.
برای پایان بخشیدن به تهاجمات سیستماتیک دولت، سازماندهی زنان لازم است.
اما در برابر سیاستهای زن ستیز دولت چه باید کرد؟ چگونه میتوان پاسخی قاطع به موضع دولت داد؟از آن جهت که سیاستها و خشونتهای صورت گرفته علیه زنان همچون نسل کشی تعریف میگردد و زنان تحت چنین حملههایی از جانب ذهنیت مردسالار قرار میگیرند و ثانیه به ثانیهی زندگیشان با تهدید مواجه میگردد، آگاه سازی، سازماندهی و مستمرسازی فعالیتّها و مبارزات زنان در تمام عرصههای حیات بنیادیترین اقتضا و نیاز زنان میباشد. لازم به ذکر است در جامعهای زنان در آن حق اظهار نظر و مطالبات خویش را نداشته باشند، نمیتوان از موجودیت جامعه نیز سخن به میان آورد. روح مبارزهی زنان در بخشهای دیگر و فعالیتهای خود زنان در ایران و شرق کوردستان، آنان را بسیار آگاهتر از قبل نموده است. این آگاهی نیز موجب میگردد تا زنان به ارادهی ذاتی خویش تکیه کرده و سازمان یافتهتر عمل نمایند. در اینصورت است که زنان میتوانند با درنظرگرفتن با حفظ تفاوتمندیهای خویش فعالانهتر عمل نمایند. رمـز موفقيـت اسـت. كسـب نيـرو از طريـق دانـش، اراده و جسـارت امـكان پذيـر اسـت. خـرد زنانـه از ماهيـت همـه جانبـهیبالايـی از قبيـل؛ ظرفيـت، خاقيـت و مهـارت برخـوردار اسـت كـه اگـر ايـن نيـرو را سـازماندهی و عملـی نمايـد، هيـچ نيرويـی قــادر نيســت در برابــر پيشــرفت آن ســدی ایجاد نماید. دولت زنان را محکون به نسل کشی و مرگ مینماید. ما همچون زنان نیز محکوم به آزادی هستیم. یادمان نرود که دولت همواره سعی داشت با سیاستهای خویش، زنان را سرکوب نماید، اما در مقابل از خانه تا خیابان، از دانشگاه تامحل کار، هر مکانی به عرصهی فعالیتهای زنان مبدل گشته و لازم است برای استمرار آنان سازماندهی نیز بیشتر گردد. از همینرو نقش تمامی زنان به عنوان اجراکنندهی تجدید بنای جامعهی دموکراتیک بیش از دیگر اقشار جامعه حائز اهمیت فراوان است