
زن که دفاع ذاتی و دفاع نامشروعش در هم شکسته و ضعیف گردانده شده، جهت نیرومند کردن و شکست ناپذیرساختن دفاع ذاتی و مشروعش میگوییم ژنئولوژی. شاید هم اگر ژنئولوژی را پیش از هرچیز به مثابهی یک علم دفاع ذاتی و مشروع درک نماییم، صحیحتر است. در کل، آگاهی و مکانیسمهای دفاع ذاتی طبیعت،باطنی هستند. به رغم اینکه در اوایل این تاریخ، در زنان بسیار نیرومند بوده، متوجهبودگی و آگاهیشان دربارهی سرشت خویش را تضعیف ساختهاند، لذا دفاع ذاتیشان دچار زیان عمیقی گشتهاست. این روند مراحل طبیعی نبودند، که همینطور و خودبخودی یا از روی رضایت زنان صورت گرفته و بردهوارانه سرخم نمایند، بلکه طی جنگهایی خونین و در کنار آن با نبردهایی ایدئولوژیک و به کار گیری ابزار خشونت و تحریف صورت پذیرفت. بدین ترتیب زنان از درآمدن بصورت خود، جامعه، طبیعت و کیهان گام به گام دور گردانده شده و آنها را به اشکال مختلف بیگانه شدن محکوم ساختهاند. خود بیگانه شدن، در حقیقت یک تخریب و در هم شکستن دفاع ذاتی است. زمانی که این بیگانه شدن عمیقتر گشت زنان از دفاع ذاتی دور شدند. بردگی و تسلیمت پذیری که به وجود آورده شد،در برابر مرد ارباب و حاکم، دولت، قدرت، بسیار ضعیف و بدون تنظیم گشت. وجه بارز در این واقعه،استثمار زن به لحاظ ذهنی بود. زنان نیز همانند خلقها با استثمار ذهنی یعنی تسلیمیت ایدژولوژیک و یا شکست،به وضعیت آشکار مستعمرگی درآورده شدند.
پتانسیل، آگاهی و واکنشهای دفاع ذاتی زنان که از طبیعت به میراث گرفتهاند بسیار نیرومند هستند. چون استثمار ذهنی تمامی این پتانسیلها را به پوچی رسانده و موجب تضعیف بزرگی در باورداشتها و اعتماد به نفس زن گشت. این نیز یکی از نقاط در هم شکستن دفاع ذاتی را مورد تحقیق قرار میدهد. مفهوم،واکنش و روح دفاع ذاتی و مشروع زن در کجا و با کدام روشها در هم شکسته شد؟ این در هم شکستگیّ، چگونه به دنیای زن ـ مرد آسیب رسانده است؟ آیا این در هم شکستگی همچون سرنوشتی ادامه خواهد یافت؟ زن چگونه مفهوم،واکنش و روح دفاع ذاتی خویش و مشروع خود را از مجددا درونی گردانده و به دست خواهد آورد؟ ژنئولوژی پیگیر مسائل دیگر این عرصه خواهد بود.
دفاع ذاتی برای زنان یک مشکل حیاتی و فوری است. همچنان که فروختن به عنوان برده در بازار، بردگی سازی سکسی، فاحشگی، از سوی شوهر و خانواده و یا کشتار و مجبور به مهاجرت در جنگها، تربیت از طریق گرسنگی، به کار واداشتن به عنوان نیروی کار ارزان و هزار نوع شکنجه دیگر که با معنای انسان بودن در تضاد است،هنوز در سدهی ۲۱ بر ما روا دیده میشود. اصلیترین علت ای تراژدیها،در هم شکستگی مکانیزم دفاع ذاتیمان میباشد. جهت دوباره و محکم ساختن این مکانیزمها دستیابی به یک آگاهی سلیم در مورد زن اهمیت دارد. پدید آوردن علم زن که در برگیرندهی تاریخ، جامعه و واقعیت زن و جامعه میباشد حائز اهمیت میباشد. ملیتاریسم ستیزی مبتنی بر دفاع ذاتی در برابر نظامیگری که خشونت ایدئولوژی قدرت میباشد، ضروریست. ایجاد آگاهی و علم زن یک دفاع ذاتی میباشد.
اگر خودآگاهیمان تخریب نمیگشت و به وضع آشکار استثمار ذهنی درآورده نمیشدیم، مکانیزم دفاع ذاتیمان تا به این اندازه ضعیف نمیگشت. با در نظر گرفتن این واقعیت، پیش از هر چیز ایجاد اصطلاح،نظریه و نهادهای ذاتب خود زن و توان دفاع از اینها را بایستی در گسترهی دفاع ذاتی مد نظر قرار دهیم. نه تنها دفاع ذاتی در معنای فیزیکی،بلکه دفاع ذاتی به لحاظ علمی و فکری نیز ضرورت دارد. « نمیتوان به فلاکت بزرگی به اندازهی از دست دادن دفاع ذاتی جامعه اندیشید. دولت ـ ملت جامعه را از علم، هنر و حقیقت دور و بدون دفاع ذاتی رها ساخته که این از اصلیترین عوامل پرسمان اجتماعیست.» رهبر عبدالله اوجالان در این جملات به شکل بسیار جالب توجهی به این موضوع اشاره می نماید. زنان نیز با توجه به اینکه میدانند جامعه و زن بدون دفاع ذاتی واگذاشته شدهاند،میتوانند از طریق هنر، حقیقت و گسترهی علم زن مداخله نموده و مانع از رخدادن فلاکتهایی شوند که بر جامعه تحمیل میشوند. ژنئولوژی میتواند در گسترهی آگاهی دفاع ذاتی به تمامی عرصههایی که جامعه را از جامعه بودن خارج نمودهاند، معطوف گردد، اگر آلترناتیو بسازد،میتواند راهحلّهای وسیعی را بوجود آورد. که میتوانند پاسخی باشند برای تحلیلات و تحقیقات زن ستیزی که در حوزهی علم صورت گرفتهاند. بوجود آوردن علم زن تا جایی که به اخلاق و حقیقت علم پایبند باشد، از حیث دموکراتیک شدن و دموکراتیک ماندن، یک فعالیت مربوط به دفاع ذاتی است. ژنئولوژی این فعالیتها را از طریق آکادمیهای زن در جامعه سازماندهی مینماید.
ژنئولوژی در مقابل تمامی قدرت ایدئولوژیها و علومی که بر روی جنسیتگرایی اجتماعی ایجاد گشتهاند، بیانگر یک برون رفت میباشد. « زن بودن شاید هم مترادف انسانی است که در دشواترین شرایط به سر میبرد». این گفته را چه کسی بهتر از زنانی که از سوی نزدیکترین هایش کشتهشده، مورد تجاوز قرار گرفته،توسط سازمانیافتهترین اشرار مدرنیتهی کاپیتالیستی دزدیده شده و بعنوان برده بازار فروخته،هنگام راه رفتن در کوچه و خیابان، بطور لفظی و عملی با اذیت و آزار روبه رو مانده،همچون نیروی ارزان کار با آنها رفتار شده و رنج شان در خانه مورد سوءاستفاده قرار گرفته،میتواند درک نماید؟مدرنیتهی کاپیتالیست و ذهنیت دولتگرا، با قرار دادن زن در دشوارترین وضعیت ممکن،جامعه را از هم میپاشد. با زن، جامعه را و با جامعه زن را در هم میشکند. ژنئولوژی بعنوان علمی که به واسطهی عقل و احساس زن،موجب باز ایستادن این در هم شکستن زن و جامعه گشته،سرچشمههای آن را شناسایی و تحلیل میکند، رشد خواهد یافت. علمیست که آنانی را که در دشوارترین شرایط به سر میبرند، به آزادترین انسانها مبدل خواهد ساخت. ژنئولوژی قبل از هر چیز،به دانش گذار از بن بست اجتماعی و مرکزی بودن قدرت تبدیل خواهدشد. یعنی مرمت، درمان و زدون هرچیزی را که حقیقت اجتماعی را در خون غلتانده، تخریب و آلوده ساخته هدف خود قرار میدهد. آزادی، برابری و دموکراسی زنان نه تنها مدرنیته ی رسمی بلکه تمامی ادوار هیرارشی و تمدن در بافتّای اجتماعی، از لحاظ ذهنی و جسمی موی را به اسارت درآورده و به شکل ژرفترین بردگی به کار واداشتهاند، مستلزم فعالیتهای تئوریک، مبارزات ایدئولوژیک و فعالیتّای برنامهمند و سازمانی بسیار وسیع و از همه مهمتر اقداماتی نیرومند میباشد.
برگرفته از کتاب درآمدی بر ژنئولوژی