
فریبا رشیدی
ادبیات و روح شاعرانگی با سرشت زن پیوند خورده و در تار و پود زن بافته و تافته شده و در رخسار، کلام، نگاه، زندگی و افکار زن جاری گشته است. زن فخر این موهبت را هیچگاه نفروخته و به مثابه هدیهای از کیهان نگریسته و سعی در پرورش آن در دنیای خویش داشته است. حال چرا دنیای خویش و نه دنیای بیرون؟! این سوالی است که البته پاسخی به درازای تاریخ مردسالاری داشته و در این مبحث تنها اشاره کوتاه به آن کافی است.
زنانی که در گوشه خلوت خویش نوشتهاند و آثار خویش را از تیررس جامعه مردسالار پنهان نگاه داشتهاند در زیر رگبار فشار جامعهای قرار داشتهاند که دانستن و نوشتن را تنها از آنِ مردان دانستهاند و هوشیاری و شجاعت در بیانِ زن را برای خویش به مثابه خطری پنداشتهاند.
از این روی زن را از نوشتن نهی نموده و آنچه که از زنان روزگاران کهن باقی مانده، یا به شکل شفاهی و سینه به سینه به روزگار ما رسیده، یا در موارد فراوانی به نام مردان رقم خورده و متأسفانه بنا به دلایلی که ذکر گردید، زنان نتوانستهاند نوشتههایشان را با نام خویش به نسلهای بعدتر انتقال دهند.
در سده اخیر و با تغییرات فرهنگی و ساختاری که در نظام اجتماعی ایران نیز به وجود آمده و هنجارشکنیهایی که زنانی پیشاهنگ و عصیانگر انجام دادند، ادبیات زنانه نیز در ایران به شکلی ملموس گسترش یافت. زنانی که از قید و بند این تابوها رهایی یافته و نوشتهاند و باج این شجاعت را نیز دادهاند.
از جمله زنانی که میتوان به جسارت و شجاعت وی در بیان احساساتش اشاره نمود طاهره قرةالعین است که زوایای شخصیت این زن جسور تا کنون زیاد آشکار نگشته است. که آن هم دلایل خاصی داشته و دارد. طاهره قرةالعین یک زن بابی بود و به استناد مدارک تاریخی اولین زنی است که در ملا عام پرده از رخسار برداشته و با مردان به گفتگو نشسته است. هنچنین دارای قلمی جسورانه بوده که متأسفانه بسیار قلیلند اشعار و نوشتههایی که به این زن بیمانند نسبت دادهاند و همان اندک نیز مبرهن این راستیاند که چه جسورانه به بیان افکار و اندیشههایش پرداخته است.
البته که در عصر حاضر شاهد حضور چشمگیر و فعال زن در عرصه ادبیات هستیم. زنانی که چون نترسیدهاند از بیان احساسات زنانه و به همین دلیل از جانب ذهنیت مردسالارانه حاکم بر جامعه روبروی تهاجمات زیادی گشته و برای اینکه برای زنان دیگر نیز به الگویی مبدل نگردند همه انگهای اخلاقی نیز بر آنان زده شده است. زنانی چون پروین اعتصامی که همه زندگیاش را به پای عشثقش به ادبیات و انسانیت نمود، فروغ فرخزاد که به تاوان جسارتش حتی انگ فاحشگی خورد، طاهره صفارزاده که زنانگی از اشعار و نوشتههایش جاری است، تا به هزاران زنی که امروزه قلم در دست گرفتهاند و زنانه مینویسند، دیگر تابوی مردانه بودن ادبیات و بویژه شعر را شکستهاند و زنانه به پیش میروند.
اما زیر یوغ همه این هجمهها هنوز نیز زنان بیشماری با وجود اینکه گام اول را که همانا نوشتن و قلم در دست گرفتن است، برداشتهاند لیکن هنوز هم زنانه نوشتن چونان تابویی است که گذار از آن برایشان دشوار مینماید. تاکنون نیز بخش قابل توجهی از ادبیات زنان، تحت تأثیر ادبیات و اندیشه مردانه و ذهنیت مردسالارانه حاکم بر جامعه قرار دارد. ترس از نوشتن یا بهتر بتوان گفت ترس از بیان احساسات یک زن بدون در نظر گرفتن واکنشهای تنگنظرانه و ضد زن در جامعه ایران،هنوز آن معضلی است که زنان با آن دست و پنجه نرم میکنند.
در حالی که اگر زن این ترسها و واهمهها را به کنار نهاده و جرأت نوشتن زنانه را به خویش دهد و اندیشه و نیز زیبابینی زنانه را در آثار خویش جاری نماید، آنچه حاصل خواهد گشت، با همه فیلترها و سانسورها، باز نمایانگر زبان زن خواهد بود و البته زبانی بسیار متمایز و خاص.
ذهنیت جنسیتگرای حاکم بر جامعه ایران، البته که در ادبیات ان نیز و بالاخص در ادبیات فارسی تبلور یافته و سعی بر نادیدهانگاری و یا کوچکانگاری ادبیات زنان نموده است. زن اگر در ادبیات مردان جای داشته، هماره به شکل ابژهای جنسی و زینت زبان مردان انگاشته شده و در نادر مواردی نیز جنبههای دیگر شخصیت زنان در شعر معدود شاعرانی نمود یافته است. که این نیز باری دیگر از همان ذهنیتی سرچشمه میگیرد که زن را موجودی برای اسایش مرد دانسته و البته در موقعیتی دونتر از مرد.
حال با این اوصاف نوشتن زن و همانا بروز احساساتی که تاکنون سرکوب شدهاند و گناه انگاشته شدهاند، البته که در چنین جامعهای به آسانی قابل پذیرش نخواهد بود. واکنشی که در مقابل این عصیان انجام خواهد گرفت، البته که در گام اول تقبیح و سیاهنمایی است و اگر این روش جوابگو نبود، تخریب شخصیت، نادیدهانگاری و سانسور همه جانبه به کار بسته خواهد شد.
آری اینگونه زنان در این سرزمین که مهد هنر و الهگان است، با همه افکار منجمد و عبث مبارزه نموده و سعی بر بر جا گذاردن اثری مینمایند که در تاریخ زنان جاودانه گردد. این البته که از جسارت زنان نشأت گرفته و به همین دلیل نیز به آسانی نادیده انگاشته نخواهد شد. والبته این صدا جاودانه خواهد ماند….