
برگرفته از کتاب ژنئولوژی
یکی از علل اسرارآمیزبودن دوران ایزدبانوی مادر, زبان شعروار و ادبیات گونهاش میباشد. شعر و داستان ادبیات و گونهی افسانهها نیز از یکمین محصولات این عصر بود. این امرتصادفی نیست. زن و واقعیت جامعهی اخلاقی و سیاسی بناشده در پیرامونش که آزاد و طبیعی زیسته و عاری از دروغ و حیله بوده, با نیروی دنیای عاطفی او مرتبط است. نیروی جریانیافته در عاطفه و احساس او, توان سخن و شرح وی را تعیین مینماید. سخنش, حقیقت آنچه را که روی داده آشکار میسازد. از این رو نیز سخن گرانبهاست. نیروی بهوجودآمده از حقیقت سخن, آفریننده, مرمتیاب و احساسبرانگیز است. چرخهی طبیعی زندگیـ سخنـ زندگی, کارکردی جاری است. یعنی چرخ مولدی است که اتفاقات را بهصورت سخن درمیآورد, آنچه که در زندگی بر زبان میآیند, یکبار دیگر تبدیل به سخن میکند و بدین شکل ادامه میدهد. یکی از دلایل برآمدن ژنولوژی نیز پسگرفتن سخنورزیمان است که تا حد بریدن صدایمان, آن را ساکت گرداندهاند. یعنی کسب دوبارهی ادبیاتمان که در عصر زبان شعر وجود داشته و آفرینندهی آن هستیم. یعنی کسب تواناییمان در جاریساختن زندگیمان در سخن, و سخنمان در زندگی. بههمین سبب, رابطهی ادبیات و زبان با زن, در صدر پدیدههایی میآید که در گسترهی اتیکـ استاتیک ژنولوژی و در جای لازم در درون عرصههای متفاوت و یا با توجه, کاوش و پژوهشی جداگانه بهوجود خواهد آمد. بسیاری دانش که در ابتدای اجتماعیشدن زنان پدیدار گشت و مهمترین آن نیز اگر زبان فرزانگی, شعر باشد, البته که این دارای حکمتی است. و این حکمت, با درنظرگرفتن هدف اخلاقینمودن و استاتیزهکردن زندگی مرتبط است.
آشکار است که امروزه بیشتر از هر دوران دیگری به این نیاز داریم. به اندازهی برطرفکردن این نیاز با اتیک و استاتیک, بررسی و تقابلکردن آن با ادبیات نیز بسیار مهم میباشد. ادبیات در بسیاری مقاطع تاریخی جوامع, بهمثابهی گونهی نمود جامعه نوین رشد یافته است. در حالی که علم زن نیز با هدف برساخت یک زندگی اجتماعی در پیرامون زن ایجاد میگردد, البته که همراه با ادبیات و زبان زن بهوجود خواهد آمد. ادبیات و زبان زن, همهی ارزشهایمان را که فرهنگ پدرسالاری صنعتی کرده, دنیای پوزیتیویست علمـ دانش منجمد و بیوجدان ساخته و از این رو از معنایابی اجتماعی مجرد گردانیده است, به نمایش خواهد گذاشت. در همان حال, این ارزشهایمان را همراه با نیروی ادبیات و سحر زبان زن زنده نموده و بر دنیای اجتماعیشدن و ارزشهای زنبودن خواهد افزود.
ادبیات چنین نیرویی دارد. رابطهی میان ادبیات با زن, صاحب ویژگیهایی است که این نیرو را بیشتر قوی گرداند. اگر اینطور نمیبود, صدها سال پیش در دورههایی که حق خواندن و نوشتن از زنان سلب شده و نوشتن و چاپ کتاب با نام خود آنها ممنوع بوده, زنان اینهمه بیباک نمیبودند تا جایی که کتاب نوشته و با نام یک مرد پخش کنند. اگر اینطور نمیبود بهرغم واپسگرایی دینی که صدا و سخن زن را ممنوع کرده, زنان نمیتوانستند اشعار, صداهای دنگبیژی[۱] و افسانهها را که فرهنگ خلقها زنده نگه داشته, بهعنوان بزرگترین گنجینهها حفظ نمایند. در روزگار امروزمان که خواسته میشود تمامی فرهنگهای اجتماعی با هنر عامهپسند و صنعتیگشته استحاله شوند, ادبیات و زبان زن امکان نداشت بهعنوان یک عرصهی آلترناتیو که بتواند همهی اقشار مختلف اجتماعی را خطاب قرار دهد, شکوفا گردد.
ژنولوژی نیز, با ادبیات زن که نو, آلترناتیو و آزاد خواهد رست, رنگش را بهدست خواهد آورد. ادبیات و زبان زن که روح, زبان, اتیک و استاتیک آن را زنده نموده و بازتاب خواهد داد, موانع فراروی پیشرفت را با مبارزه در عرصهی فکری انجام خواهد داد. در برابر شرایط دشوار زندگی مدرنیتهی کاپیتالیستی, ادبیات میتواند به بهترین شکل, بیرحمیای را که انسان را از انسان و جامعه گسلانیده و به فردگرایی محکوم ساخته, شرح داده و قابل درک نماید. باز ادبیات میتواند روح ظالم لیبرالیسم را که نابودگر ویژگیهایی است که زیباییهای زندگی را جمعی آفریده و قسمت مینماید, برای ما محسوس گرداند. میتوانیم با ادبیات, قویترین نبرد را علیه روح تاریک عصر که وجدانش را از دست داده و به انسان, درخت, پرنده, آب و هوا دستدرازی میکند انجام دهیم. با ادبیات میتوانیم زبان نامفهومی را که سیستم جهت تفهیمنشدن, به اشتباهانداختن و دورشدن از جستجوی آزادی بهکار میگیرد, به حرف آوریم. قادریم ادراک انسان را که ابله, مسدود و یا غریزهیی گشتهاند فراخ نماییم. بهرغم گذشت ده هزاران سال از آن, میتوانیم نیروی قوی جامعهی طبیعی و خیال غنی زبان ایزدبانوی مادر را همانند آنچه که آنها انجام دادند با آفریدن زمانهای شعرآگین بهدست آوریم, تا جایی که شانس احیای زندگی و خودشان را در فکرمان جای دهند. ژنولوژی, ادبیات را همچون عرصهیی چشمپوشیناپذیر میبیند جهت اینکه تمامی دنیای علم و بهخصوص علوم اجتماعی که پوزیتیویسم معیوب گردانیده, بتوانند دوباره اخلاق و وجدان را حس نموده و بهدست آورند. بههمین علت, برای بالابردن شانس هر انسانی جهت اینکه بتواند با زبان مادری خود به ادبیات بپردازد نیز زبان و ادبیات را با نگرشی زنانه مورد بررسی قرار داده و در راستای پیشبرد آن مبارزه میکند. حوزهی ادبیات را که در روزگار امروزمان تا حد زیادی محدود گردانیده و هزار و یک مانع, جلوی پیشرفت آن قرار داده شده است, همراه با هدف نیرومندکردن ادبیات زن, جهت هویداساختن و پیشبرد ادبیات زن که در تاریخمان نهان مانده, به پژوهش و کاوش میپردازد.
[۱] نوعی خوانندگی فولکلور کوردی که سینه به سینه نقل شده است.