
رژان نوری
در جهان مدرن به دلایل مختلف نهاد خانواده دچار تحولاتی قابل مشاهده شده و روبه افول گذاشته است. تحولات رخدادی خانواده در جهان معاصر از مباحث کانونی جامعهشناسی خانواده طی دهههای اخیر است. تحولاتی که متاثر از مدرنیته، بهخصوص بعد فرهنگی خانواده را دچار تغییر ساخته است؛ بهگونهای که به شکلگیری و تکوین خانوادهی مدرن و پستمدرن منجر گردیده است.
برخی از تحقیقات حاکی از آن است که زندگی در چارچوب ذهنیت مرکزگرا که همانا زمینهی برساخت فرم خانوادهی امروزی را بنا مینهد مدت بسیار کوتاهی از تاریخ را بهخود اختصاص داده که حدودا ۲٪ از کل تاریخ را دربر میگیرد. علیرغم این واقعیت تاریخی، زیستن و ادامهی نسل، جدای از چارچوب خانواده بهدور از تفکرات اکثریت جوامع است. خانواده فرم منحرف گشته از جامعهی دمکراتیک و طبیعی کلان است که بهصورت جامعهی اشتراکی میزیستهاند. اولین خانوادهها حاصل تفکرات انحصارگر مرد است که نقش زن-مادر را در مدیریت کلانها و جوامع اشتراکی از وی غصب نمود؛ کلانها را از فرم جوامع اشتراکی به گروههای کوچکتر تقسیم نمود و آن را به انحصار و تملک خود درآورد.
خانواده نیز در طی روند تغییرات خود سه دوره اصلی را پشتسر گذاشته است؛ دورهی سنتی، دورهی مدرن و دورهی پستمدرن. در دورهی سنتی با خانواده گسترده روبرو میشویم که در آن نوعی نظام سلسله مراتبی و تقسیمکار بین زن و مرد دیده میشود. همچنین فضا در دورهی سنتی در خانواده به دو فضای درون خانه و فضای بیرون خانه تقسیم میشود. در دورهی مدرن خانواده از شکل خانوادهی گسترده به شکل خانوادهی هستهای تبدیل میشود که درآن دوغیرهمجنس با یک الی دو فرزند سالم و در شهر زندگی میکنند. در این دوره فضای مردانه و زنانهی دورهی سنتی به حداقل میرسد و زنان نیز به فضای بیرون از خانه راه مییابند و به فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی مشغول میشوند. در دورهی پست مدرن درصدی از جوامع را شکل هستهای خانواده تشکیل میدهد و درصدی را اشکال متنوعی از خانواده مانند خانوادهی آزاد، خانوادهی تک سرپرست، خانوادههایی که به شکل تنها و مجرد زندگی میکنند را شامل میشود.
تغییرات تاریخی در ساختار خانواده تاثیرگذار بوده و ترتیبات جدیدی از آن را فراهم آورده است. خانواده هم بهعنوان یک شیوهی زندگی و هم بهعنوان یک نهاد اجتماعی به جوامع قبولانده شده که گذار از آن ممکن نیست و اینکه با تطبیق هرچه بیشتر اجتماعی متنوعتر و پیچیدهترهم شده است. در جوامع در حال توسعه دگرگونیهای اجتماعی- اقصادی و فرایند مدرن سازی به ویژه در محیطهای شهری و گسترش فرهنگ مدرن در میان لایههای مختلف جامعه، ساختار خانواده را تحت تاثیر قرار داده است. نظام خانواده خود را برای پیشرفت جامعهی مدرن بهگونهای تغییر داده که روند صنعتی شدن و مدرنیته را تسهیل نموده است. شاید اولین اثرات مدرنیته بر نهاد خانواده تغییر ساختار گستردهی آن به خانوادهی هستهای بوده است، اما این ساختار جدید نیز به تدریج متناسب با الزامات و مقتضیات جامعهی مدرن دچار تحولاتی شده است که وضعیت آن را از شرایط چند دههی گذشته به کلی متمایز ساخته است. وضعیت جدید به کمرنگ شدن پیوندهای خانوادگی، کاهش پایداری خانواده، کمتوان شدن هنجارهای خانوادگی در کنترل و سامان بخشی به رفتارها و روابط اعضای خانواده، شکلگیری اشکال مختلف خانواده، کاهش قدرت کنترل رفتارهای جنسی اعضای خانواده، کاهش نقش حمایتگری عاطفی خانواده و کاهش پذیرش معیارها از سوی خانواده، کاهش اعتقاد به همکاری خانواده و حس وفاداری به آن، افزایش فردگرایی و کاهش اعتقاد به چشمپوشی از منافع شخصی، کاهش انگیزه و گرایش به بچهدار شدن، کاهش ارزش نقش مادری از دیدگاه زنان، کوچک شدن ابعاد خانواده، افزایش میزان طلاق، افزایش میزان همزیستی بدون ازدواج. تمام این موارد پیامدهایی است که با ورود عناصر مدرن به جامعهی ما بهتدریج گسترش یافته است. در حالی که با ساختار سنتی خانوادگی جوامع ما پیوند نمیخورد و کانون گرم عاطفی را تهدید میکند.
نتیجهی این تغییرات منجر شدن به ایجاد خانوادهای جدید بهنام خانوادهی پستمدرن است. شکلگیری خانوادهی پستمدرن حاصل فرسایش مدرنیزم است که ساختارشکنی در سنتهای خانوادگی را بهدنبال داشته است این به این معناست که مفهوم خانواده در دوران جدید از بین رفته است. بهنوعی ایجاد بینظمی و آشفتگی در عرصهی عقلانیت و اخلاق نتیجهی بهوجود آمدن وضعیت جدید است. بهنظر میرسد اکنون شاهد فرسایش مدرنیسم و حرکت بهسوی نوع جدیدی از آشفتگی در عقلانیت و اخلاق هستیم که تمام عقاید موجود درباره حقیقت زندگی و اینکه چه کسی هستیم و چه میخواهیم را به چالش میکشد و همهی پیشفرضهای قبلی ما دربارهی حقیقت فردی و اجتماعی را میفرساید.
جامعهی ایران همچون بسیاری از جوامع در حال توسعه چند دهه است که قدم در راه مدرن شدن گذاشته و اثرات این مدرنیتهی نوپا و وارداتی را بر کلیهی ساختارها و نهادهای خود تجربه میکند. چنین بهنظر میرسد که در جریان مدرن شدن جامعه و اشاعهی فرهنگ مدرن خانواده آسیبپذیرتر شده باشد و در راستای پیشروی به سوی دگرگونی نگرشها، ارزشها، روابط و نقشها حرکت ارزشهای معنوی به سمت مادی و فرامادی صورت گرفته است.
تغییر خانواده علاوه بر شرایط و عوامل فعال در محل به عوامل بیرونی ناشی از جهانی شدن ارتباط دارد. مطالعهی خانواده و تحولات آن در جوامعی نظیر ایران به مراتب دشوارتر از جوامع مرکزی (تاثیرگذار) است. زیرا این تغییرات در جوامع مرکزی درونزا و تحت تاثیر عوامل فعال در محل صورت میگیرد. درحالی که در جوامع تاثیرپذیر علاوه بر عوامل درونی عوامل بیرونی هم تاثیرگذارند. در جوامع تاثیرپذیر بهمانند ایران تلفیق پیچیدهای از تغییر و مقاومت مشاهده میشود بهطوریکه برخی جنبهها بدون تغییر باقی مانده و برخی دچار تحولات شدید شده است. که این امر اصالت فرهنگ را از بین خواهد برد.
خانواده نهاد اجتماعیای نیست که بتوان از آن گذار نمود اما میتوان در آن تحولات بنیادینی صورت داد. بایست نهاد خانواده به دور از پیوند و روابط انحصاری و فردگرایی بنیان نهاده شود. رهبر آپو در این باب میگویند: «ایدهآل ترین رویکرد جهت همزیستی زن مرد رویکردی است که در پیوند با جامعهی اخلاقی و سیاسی، فلسفهی آزادی را سرلوحه قرار میدهد. خانوادهای که در این چارچوب دگرگونی یابد سالمترین ضمانت جامعهی دموکراتیک و یکی از روابط بنیادین تمدن دموکراتیک خواهد گشت». بیشک ایجاد تغییرات خانواده طبق تمدن دموکراتیک است که خواهد توانست به حقیقت زندگی اجتماعی و در عینحال فردی معنا و مفهوم بخشد.