من زنم
من زنم من زنم…! وتنها گناه من زن بودن هرتار گیسوان طلایی ام جادهای برای رسیدن به باغهای نور پیشانی من چشمهایم نور میبخشند… بی پایان لبهایم راویان اسطورهی اینانایند وتاریخ الههگان چین وخطوط چهرهام درد زایش دوباره است سینه هایم جویباران جاری اند شعراز(هانی ایلام)